فیلم سینمائی "هویت" 23 اردیبهشت در برنامه سینماء موراء از شبکه چهارم پخش گردید.
"هویت" به کارگردانی جیمز منگلد تریلر بر مبنای فیلمنامهای از مایکل کانی در سال 2003 " با بودجه 28 میلیون دلاری تولید شد و در آن،جان کیوساک، ری لیوتا، آماندا پیت، آلفرد مولینا و ربکا دومورنی به ایفای نقش پرداختند. این فیلم 90 دقیقه ای با درجه R از 26 آوریل سال 2003 در آمریکا اکران شد و 90 میلیون دلار فروش جهانی داشت. جیمز منگلد 44 ساله تاکنون فیلمهایی چون "سنگین" (1995)، "کاپلند" ( 1997) ، "دختر از هم گسیخته" (1999) و "کیت و لئوپولد" (2001) را ساخته است.
"هویت" فیلمی است ترسناک ، دلهره آور ، روان شناختی ، پیچیده و معما گونه که مخاطب منتظر است به سرعت پایان فیلم را تجربه نماید؛ افراد داستان: یک راننده لیموزین که یک ستاره سینما را همراهی میکند، پدر و مادری با پسری جوان، پلیسی که یک متهم را منتقل میکند، یک زوج جوان ، یک مدیر هتل و یک دختر جوان ولگرد هستند ، شخصیتهای فوق با وجود متفاوت بودن اما بنا بر ماجرایی ماورائی در هتلی متروک در " نوادا " گرد هم میآیند؛ باران شدید در شبی سرد همراه بسته شدن راههای فرار به واسطه سیلاب و قطع تلفن و بیسیم به دلیل موانع جوی باعث میشود به تنها هتل منطقه وارد شوند تا پناهی ظاهری را در مکانی نا امن جستجو کنند .
شما در حال دنبال کردن داستانید غافل از اینکه در اوساط فیلم ماجرای قتلها با ماجرای دیگری گره میخورد و از طرفی کارگردان دست خود را رو میکند و شما را با یک معمای پیجپده تر روبرو می سازد .
"هویت " نگاه درون به درون است ؛ کارگردان ، بیننده را از اوائل فیلم تا اواسط آن بدون بیان نکته ایی به تعقیب ماجرای داستان می کشاند و ترس ، اضطراب و پرسش را به ضمیر ناخودآگاه او منتقل میکند اما در میانه فیلم به صورت غیر مشخص به بیان این واقعیت میپردازد که تمام این ماجراها در فضای ذهن یک مجرم اتفاق افتاده است ، مجرمی که الان به واسطه اتفاقات مختلف سالهای زندگی اش ، کودک ساده و بی آلایش درونش را به موجودی دیو مانند بدل کرده است، که نه از سفیدی خبری است و نه از تک رنگی ، روان و ضمیر او جایگاهی برای چندین رنگ است که در افراد مختلف فیلم بروز نموده است .
مجرم سعی می کند در فضای ذهن خود تک تک هویتها را از بین ببرد تا موفق به پیدایی خود شود ، افراد داستان نمی توانند با هم جمع شوند و متحد شوند و شاید به واسطه اولین جراحت که نه قتل است بلکه تصادفی وحشتناک است افتراقها به وجود می اید و چون نمی توانند در حل همین اتفاق موفق شوند به دنبالش حادثهای دیگر ( قتل بازیگر مشهور هالیوودی ) عرصه را بر انها تنگتر میکند و قتلهای بعد حاصل میشود.
مجرم در حال پیدا کردن خود است و سعی میکند با از بین بردن شخصیتهای درون خود به شخصیتی واحد یعنی به خود برسد و خودش را بشناسد ، میهمانان هتل متروکه یازده نفرند که تولد همشان 10 مه است و از این 11 نفر باید یک نفر باقی بماند و آن یک نفر همان مجرم است که در غالب بچه ایی شخصیت اول پنهان فیلم را ایفا میکند ؛ مجرم که در دادگاه قضایی به واسطه اختلالات روانی از اعدام تبئه شده است با کشتن هر 10 نفر (هویتهای مختلف خود) ، حالا به یک هویت می رسد ، به خودش میرسد و خودش را می بابد ، او خود را قاتل می یابد و باید هر انچه در ذهن انجام داده در عالم خارج ذهن نیز دنبال کند و دکتر روانشناس خود را در انتهاء فیلم به قتل میرساند.
فیلم در غالب داستان سعی دارد به زبان بیاورد که تمامی مجرمان در ابتداء خوب ، ساده و بی آلایش بودند و جز سفیدی کوله باری نداشتند ، اما همین کودک ساده وقتی در جامعه ای قرار میگیرد که اطرافش پر از فساد است ، پر از نابرابری ها و ناعدالتی هاست، خانواده ایی از هم گسسته دارد ، دروغ نقل زبان است و ... باعث می شود کودک ، رنگ محیط را به خود بگیرد و آفتاب پرست شود و برای گذراندن زندگی انواع مفاسد را انجام دهد تا بتواند مانند دیگران به راه خود ادامه دهد و همان میشود که در درونش هویتهای مختلف شکل می گیرد .
گر چه مبحث فوق از لحاظ روانشناسی و جامعه انسانی صحیح است لکن کارگردان فقط یک روی سکه را به تصویر کشیده است و بعد منفی آن را نمایش داده است ، او بیان میکند که با تضاد هویتهای مختلف آخر الامر آنچه باقی می ماند فساد است و باعث می شود مجرم بعد از پیدایی خود ، قتلی را در عالم خارج از ذهنش انجام دهد ، یعنی حاصل از فساد فساد است .
اما انچه متون اسلامی در اختیار ما میگذارند این است که انسان می تواند در جامعه ایی فاسد باشد و هویتهای مختلف پیدا کند و اگر خواست ، به هویت واحدی برسد نتیجه اش منشاء خیر باشد نه فساد ، البته فیلم با توجه به تعلیمات سکولار و اومانیستی غرب خوب توانسته ظاهر شود.
انجام هر گناه یعنی سیاهی در مقابل سفیدی قلب ، یعنی ایجاد تکثر در هویت واحد خدایی و منجر شدن به هویتهای مختلف که ممکن است از جامعه ایی ناسالم و اطرافیانی فاسد حاصل شده باشد ، اما همین فرد بنا بر دستورات دینی می تواند با توبه و بازگشت از مسیر رفته ، هویتهای چند گانه اش را به هویت سفیدی تبدیل نماید ، توبه می تواند همان قتلهای ذهن مجرم باشد که وقتی به هویت واحدی دست یافت دیگر دکتر روانشناس را به کام مرگ نکشاند و زندگی تازه ای را شروع نماید . توبه علل ماورائی است که به کمک انسان خاطی می آیند و او را از نو واحد و سفید میکند.
|