سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  نقد فیلم - مائدة من السماء
دلها، خاک و دانش، نهال و گفتگو، آب است . هرگاه آب از خاک جدا افتد، نهال خشک گردد . [امام صادق علیه السلام]
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

کل بازدیدها:----182489---
بازدید امروز: ----8-----
بازدید دیروز: ----24-----

درباره خودم
نقد فیلم - مائدة من السماء
بلال در دایرة المعارف اسلامی به موذن پیامبر معنی شده است ، او بزرگ مردی است که تاریخ نه زبان توصیفش را می داند ونه می تواند بگوید . بلال صدای اسلام بود در اتصال نیایش بنده بر مدار پرستش و تواضع ؛ او رعد آسمان دلها بود در اوقات صلاة . واینک 1400 سال و اندی از حیاة آن یاور دلیل کائنات می گذرد و صدای دخت نبی اکرم بر فضای مدینه می پیچد که فرمود :بلال بار دگر یاد رسوا خدا را تداعی کن . و من مفتخرم که هم نام اویم و اسمم بر مسمی سایه افکنده تا همچون او مبلغی بر مذهب خویش باشم . خانوادگی ام الفت و از دیار دارالمجاهدین همدانم ، شهرم را دوست دارم و در آبادی اش کوشا هستم. ایام تحصیل کلاسیک را به ترتیب در تهران ، اصفهان و همدان گذراندم و بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک ، همزمان در دانشگاه اراک رشته کشاورزی و حوزه علمیه قم پذیرفته شدم و باتوکل بر حضرت دوست قدم در راه سربازی آخرین حجت خدا گذاشتم تا علوم دینی را بشناسم و دیگران را نیز در حد توان سیراب کنم ، انشاء الله و هم اکنون بعد از هفت سال حضور در قم المقدسه مشغول تحصیل در پایه هشتم هستم.
درباره وب نوشت
نقد فیلم - مائدة من السماء
چشمانم فغان می کشد و صدای حنجره ام به جایی نمیرسد ، دلم از بیعدالتی ها خون است و پایم خسته از مبارزه بی امان ، وقتی می توانم آسوده خاطر بمانم که با چرخش سرم جز آرامش انسانها چیزی نبینم ، فلسفه زندگانی ام را بر پایه لذت خواهی بنا داده ام که به لذت نخواهم رسید مگر با سعادت تک تک افراد بشر که آن نیز میسر نخواهد شد مگر به پیچش ذکر الله در برّ و بحر جهان که (الا به ذکر الله تطمئن القلوب ) مائده نقد و تشکر است از خودم و عملکرد جامعه و هر آنچه مفید در ره عشق نامندش ، مینویسم تا آه درونم را بر همگان بنمایانم و شور وجودیم را بر دنیا بتابانم و بر هدفم استوار تا آن نور سبز منتظَر چهره بر عالمیان بگشاید . مائدة من السماء را منبری مجازی در دهکده مجازی میدانم و میکوشم تا مبلغ احسنی باشم . و اگر از چگونگی نام نهادن مائدة من السماء بر وب نوشتم بپرسی، گویم که تفال بر کتاب الهی زدم و آیه ذیل به ارمغان وارد شد : ((اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء )) مائده /114
فهرست موضوعی
جامعه[7] . نقد فیلم[7] . درباره خودم[5] . شیعیان یمن[3] . اینترنت[3] . امنیت اجتماعی[2] .
بایگانی
نگاهی به گذشته
اوقات
ساعت 6:3 صبح 103/9/4
لینک دوستان

پیاده تا عرش
ولایت عشق
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
رنگارنگه
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رند
حوریب
دست نوشت
سوتک
. : آدم و حوا : .
چفیه
همکلاس
خانم ناظم
فدایی سید علی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
سوزنبان
حزب الله هم الغالبون
دم مسیحائی
منطقه 727
شهید سید محمد شریفی
علوم قرآنی Quranic Sciences
صفحه‏ی بیست و یکم
حقوق زن
حزب اللهی مدرنیته
طعم شیرین دو دقیقه
نقد مَلَس
نسیمی از بهشت ...
14 معصوم
شهدای غریب
..:: کافه دانشجو ::..
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مائده من السماء
و خدایی که در این نزدیکیست
« عـشقی »
طلبه ای طالب یار
شهیدستان

یا سید علی تا فتح قدس و مکه
تارنگاشت های یک زن::antifeminist
دل گویه های یک مجاهد
روزنامه دانشجویی
گنبد افلاک
مدیر پارسی بلاگ
دیدار یار
روایتی دیگر
نسل خمینی
آهستان
بزمانه
حدیث عشق
کامران نجف زاده
خاکریز
جهان آینده
مجاهدین
دنیای راه راه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید - چشم دل

درباره ی هیچ چیز و همه چیز
اکباتان نامه (خودم)
مسیحای من
علوم جهانی
زن نوشت

لوگوی وبلاگ
نقد فیلم - مائدة من السماء
جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن سالبه یه انتفاء موضوع پنج شنبه 86 آبان 17  ساعت 7:5 عصر

 

در کتابهای منطقی قاعده ایی است به نام " سالبه به انتفاء موضوع " با مثالی به توضیح آن می پردازم ،فرض کنید شما دو بچه دارید و هر دو هم مذکرند ، پسرانی رشید که زبانزد عام . خاص اند ، روزی تلفن زنگ می زند و از شما تعیین وقتی برای خواستگاری می خواهد ، حالا علامت تعجبی در کله تان سبز شده ، اما خودتان را به بیراهه می زنید و می گوئید آخر الزمان است و حتما جدیدترین مد روز است . شب خواستگاری آقا پسری شیک پوش با دسته گلی و جعبه شیرینی به همراه پدر و مادرش زنگ منزلتان را می زنند ، بعد از گفتگوهای اولیه ، موقع چایی آوردن ، شما  در کمال خونسردی ظاهری و قلبی متلاطم ، بلند صدا میزنید : آقا محمد ، چایی رو بیار . بگذریم شما به دنبال عروس آینده تان هستید و آنها هم چنین ، انتظارها سر رفته ، گاز از بطری نوشابه فوران می کند ، گله خواهی ها بلند میشود ، آغاز دعوای لفظی است که شما بلند می گویید : بابا اشتباهی شده چون من اصلا دختری ندارم.تمام داستان برای همین یک جمله بود که شما می توانستید بگویید : بابا اصلا سالبه به انتفاء موضوعه است ، یعنی اصلا موضوع که همان دختر است وجود خارجی نداشته که شما به خواستگاری آمده اید.

یونس فتوحی بعد از پنجاه سال زندگی مشترک با همسرش ، به دلایل خاصی که قصد توضیح آن نیست عاشق " هستی" دختر تاجری بر شکسته می شود ، تفاوت سنی آنها به پدربزرگ و نوه بیشتر شباهت دارد ، اما امان از عشق که سن و عمر نمی شناسد و بالاخره پای در دره عمیقی میگذارد که هفتاد سال عبادت را به لحظه ایی می فروشد.

و اما چهار سوال پیرامون میوه ممنوعه: 

اولا در کجای دین نوشته شده عاشق شدن گناه است ؟ حتما می گویید که فتوحی پیرمرد بود!

ثانیا در کجای دین نوشته شده است که پیرمرد ها حق عاشق شدن ندارند؟ جواب می دهید که فتوحی یک زن داشت !

ثالثا در کجای دین نوشته شده است دو زن داشتن حرام است تا هفتاد سال عبادت را به یکسره پاک کند.

رابعا عجیب آن جاست که حلال خدا را به میوه ممنوعه تشبیه نموده اند که نزدیک شدن آن شیطانی است و در حکم اخراج از بهشت است!

متاسفانه موضوعی که داستان به رزمایش پرداخته است مانند بسیاری از داستان های هم خانواده از جمله عناوین بی موضوع یا به عبارتی دیگر سالبه به انتفاء موضوع است که در مشی صدا و سیما خواسته یا ناخواسته قرار گرفته و منجر به تبلیغی بر علیه دین شده است و اگر در مثال مناقشه نیست لکن وقتی دین را با چشمانی ظاهربین رصد کنیم همانند عمل جناب عمر بن خطاب می شود که ازدواج کوتاه مدت را به دلایل شخصی از دین حذف نمود تا بعد از آن امیر المونین بگویند که اگر چنین نبود حتی یک نفر هم زنا انجام نمی داد.

تحریف دین وقتی رسایه ایی شود و با بهترین وجه ممکن مزین گردد و سپس از سیمایی پخش شود که به عنوان دانشگاه عمومی لقب گرفته ، به جز افسوس چیزی نتوان گفت.

به خاطر داشته باشید مساله مورد بحث از دو جهت قابل بررسی است

1-      حرمت عمل ازدواج دوم که در فیلم ، همین موضوع دست مایه قرار گرفته بود

2-      نگاه عرفی و مردمی به ازدواج دوم ، که مساله ایی دیگر است و خارج از موضوع مقاله بود.

 

خوانندگان محترم با نظرات موافق و مخاف خود می توانند آغازگر دو مبحث مجزا با عناوین الف) نقد سریال میوه ممنوعه  ب) ازدواج دوم بایدها و نبایدها

به دلخواه موضوعتان را مشخص نمایید تا با اکثریت آراء عنوان پست آینده شود .

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن اغماء یکشنبه 86 مهر 22  ساعت 12:46 صبح

امسال نیز چون سالهای گذشته ، سریالهای شبانه تلویزیون میهمان خانه ها شدند تا به واسطه جادوی هنر هفتم ، درک بیشتری از معنویت و باید ها و نباید ها برده شود 

و اینکه بودن و نبودن چنین سریالهایی در ماه مبارک رمضان لزومی دارد یا نه  و آیا توانسته اند فضای معنوی جامعه را تقویت نمایند مبحث جداگانه ایی است که قصد صحبت در این مقوله را ندارم

با توجه به بحثهای متفاوت رسانه ایی و گفت و شنودهای عامیانه ایی کوچه و بازار در باب سریالهای ماه مبارک و بالاخصوص اغماء که با حساسیت ویژه بعضی نمایندگان مجلس و سازمان پزشکی و جامعه پرستاران و بدنه جامعه مواجه شد ، تصمیم به تحلیل و گفتمانی صریح در نقد اغماء گرفتم . نظرات مثبت و منفی خوانندگان در ایجاد میز گرد و گفتمانی پر بار موثر است.

دکتر طه به ظاهر انسان مقید و با خدایی است که با فوت همسرش در زیر تیغ جراحی خودش در عدالت خدا شک می کند و با پیدا نمودن دوست قدیمی اش الیاس ، مسیر معنوی زندگانیش  به جهت دیگری سوق پیدا میکند و اسیر وسوسه های شیطانی او می شود وبالاخره به خواست خود و کمک دیگران به خویشتن باز میگردد و چهره اصلی الیاس را می شناسد .

 

إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (التغابن/15)

اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند، و اجر و پاداش  عظیم نزد خدا است .

 

مرگ (مولود) امتحان و آزمایش باری تعالی بود تا ایمان و اعتقاد (پژوهان) را در بوته نقد بکشاند و برایش مشخص شود که اسلام و مسلمانیتش فقط به سخن بود و در عمل چون درخت بی ریشه ایی است که به واسطه امواج سیاهی و فریب هر لحظه به جایی میرود و جز سیاهی لشگر در جبهه حق جایگاهی ندارد ، او خواهد فهمید که اگر در صحرای کربلا نیز حضور داشت ، همچون شمر شمشیر بر نور حق می کشید .

 

الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (البقرة/156)‏

آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى‏رسد، مى‏گویند: (ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى‏گردیم!)

وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ  (آل عمران/145)‏

هیچ‏کس، جز به فرمان خدا، نمى‏میرد؛ سرنوشتى است تعیین شده؛

 

پژوهان با مرگ عزیزترینش به عدالت خدای شک می کند تا کافر به اصول مذهب شود ، در حقیقت او اصلا به روز جزا اعتقاد نداشته و در جهل مرکب به سر می برده است دکتر طه به همین راحتی دلِ به ظاهر سفیدش را با سیاهی شیطان عوض می کند ، پژوهان منجلاب درونش را با مرگ مولود بهم می زند تا کثافات ته نشین شده وجودش را ببیند و دیگران را از بویش برهاند ، اینک آمادگی لازم را دارد تا شاگرد شیطان شود ، پس (الیاس) از گماشته های ابلیس ، اموزشش را بر عهده می گیرد.

 

وَ کَذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نَبىٍ عَدُوًّا شیَطِینَ الانسِ وَ الْجِنِّ یُوحِى بَعْضهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُف الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّک مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْترُونَ (الأنعام/112)‏

وَ لِتَصغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ وَ لِیرْضوْهُ وَ لِیَقْترِفُوا مَا هُم مُّقْترِفُونَ (الأنعام/113)‏

112 - اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و بى اساس  (براى اغفال مردم ) به طور سرى (و درگوشى ) به یکدیگر مى گفتند و اگر پروردگار تو مى خواست چنین نمى کردند (و اجبارا مى توانست جلو آنها را بگیرد ولى اجبار سودى ندارد) بنابراین آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار!

113 - و نتیجه (وسوسه هاى شیطان و تبلیغات شیطان صفتان ) این خواهد شد که دلهاى کسانى که به روز رستاخیز عقیده ندارند به آنها متمایل میگردد و به آن راضى مى شوند و هر گناهى بخواهند انجام دهند، انجام مى دهند.

 

الیاس شیطان است از نوع انسی آن و نه جنی که

قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1) (الناس)‏

مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) الَّذِى یُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6) 

1 - بگو پناه مى برم به پروردگار مردم .

4 - از شر وسواس خناس .

5 - که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند.

6 - خواه از جن باشد یا از انسان !

 

شیاطین جمع شیطان معنى وسیعى دارد و به معنى هر موجود سرکش و طغیانگر و موذى است ، و لذا در قرآن به انسانهاى پست و خبیث و طغیانگر نیز کلمه شیطان اطلاق شده است ، همانطور که در آیه فوق کلمه شیطان هم به شیطانهاى انسانى و هم به شیطانهاى غیر انسانى که از نظر ما پنهانند اطلاق شده ، اما ابلیس اسم خاص براى شیطانى است که در برابر آدم (علیه السلام ) قرار گرفت و در حقیقت رئیس  همه شیاطین است !: بنابراین شیطان اسم جنس و ابلیس اسم خاص (علم ) است

تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 408

شیطان به هر گونه خود نمای می کند تا بندگان صالح را از صراط حق وا دارد گاه به شکل پول و مال ، گاه به شکل رفیقی ناباب و گاه به واسطه زمزمه های هوس آلود در افکار و یا در سیاق تسبیح و قرآن و دوستی به ظاهر نیک سرشت.

وقتی ابراهیم پیامبر به خواست خدای مامور بریدن سر اسماعیل شد ، شیطان به شکل انسان در برابر او جلوه گر شد ، همانگونه که بر ایوب نبی وارد شد تا صبر و استقامتش را بلرزاند

و خناس وسوسه گر در اولین شب دفن مولود به سراغ طه آمد تا شاید وسوسه اش کارگر افتد ، که چنین شد و پژوهان بر عدالت خدای شک نمود و در مقام نفی آن بر آمد و مهمتر اینکه از توبه نیز دستش بریده شد تا وسواس خناس با موفقیت نقشه اش را عملی نماید:

در حدیث پر معنى و تکان دهنده اى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : هنگامى که آیه ((و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم : کسانى که وقتى کار بدى انجام دهند یا به خویشتن ستم کنند خدا را یاد مى آورند و براى گناهانشان استغفار مى کنند)) نازل شد، ابلیس بالاى کوهى در مکه رفت ، و با صداى بلند فریاد کشید، و سران لشگرش را جمع کرد.

گفتند: اى آقاى ما! چه شده است که ما را فرا خواندى ؟ گفت : این آیه نازل شده (آیه اى که پشت مرا مى لرزاند و مایه نجات بشر است ) چه کسى مى تواند با آن مقابله کند؟ یکى از شیاطین بزرگ گفت : من مى توانم ، نقشه ام چنین است و چنان ! ابلیس طرح او را نپسندید! دیگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نیفتاد! در اینجا وسواس خناس برخاست و گفت : من از عهده آن برمى آیم .

ابلیس گفت : از چه راه ؟ گفت : آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم مى کنم ، تا آلوده گناه شوند، و هنگامى که گناه کردند توبه را از یادشان مى برم ! ابلیس گفت : تو مى توانى از عهده این کار برآیى (نقشهات بسیار ماهرانه و عالى است ) و این ماموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 476

در صفین سپاه معاویه قرآنها بر نیزه کردند تا بواسطه قرآن بر سپاهیان ساده لوح و شیطان نشناس  امیر المومنین فائق آیند و چنین شد که از قران ناطق گذشتند و به شیطان آری گفتند .

الیاس همان شیطان است با ظاهری متدین ، نماز خوان و محاسن دار که از راه مذهب بر پژوهان دل از خدا بریده وارد شده تا آخرین بند اتصال طه را با معبودش بدرد ، دکتر طه نمی تواند الیاس را از خود بر هاند چون اعتقادش بر مبنای اصولی و زیر بنایی ساخته نشده است ، او نمی داند حرام خداحرام و حلال او حلال است الی یوم الدین ، بنابرین چطور ممکن است دروغ به قول الیاس برای برگزیدگان جایز باشد و یا گوش دادن به نوشته های رساله مراجع فقط برای عوام الناس باشد که در اینصورت العیاذبالله پیامبران معظم دروغگو ترین انسانها بودند .

پژوهان خالی از وسعت بینش و فهم دینی است ، او مترسکی در دست شیطان شده ،به جایی میرسد که با عدم جراحی (پیر بابا) خود صاحب منزلت و مقام خواهد شد و دیگر به الیاس و امثال او احتیاجی ندارد .

اما همان بند نازک اتصال به خدا به داد او میی رسد تا به واسطه آخرین حرکت حریف ، مات بازی نگردد ، تلنگر های دیگران بالخصوص دکتر (بردیا) و نگاهی به گذشته پیموده اش باعث می شود چهره باطنی الیاس را شناسایی کند و مهمتر از ان بفهمد سالهاست که در منجلاب جهل مرکب ، دست و پا میزند و در حقیقت ،مرگ (مولود) هدیه ایی الهی بود برای نجات او.

او اکنون توبه می کند و از خدای متعال طلب مغفرت و بخشش می نماید ، تا با عفو پروردگارش ، تجربه مردودیت امتحان الهی را کوله بار راهش قرار دهد تا دوباره از صفر،مسیر نرفته را شروع نماید.

فیلم اگر چه دارای فیلم نامه محکمی است ، لکن بعضی موارد سهل انگاری در ان موجب سرگشتگی بینندگان و فهم بر عکس پیام را دارد که می توان در امور ذیل خلاصه نمود :

  • مطرح نمودن این جمله که دکتر طه تبدیل به جراح افراد تبهکار شده و در پی نجات جان آنهاست ، تا جایی که حتی خود دکتر هم به الیاس اعتراض می کند که چرا اینها را به من معرفی نموده تا با جراحیشان باعث نجات آنها از مرگ شوم . این مطلب درست بر خلاف تعالیم اسلامی است که اولا مرگ دست خداست و پزشکان فقط وسیله مداوایی بیماران هستند ثانیا وظیفه دینی و قانونی یک پزشک مداوای بیماران است ، حتی اگر مفسدترین انسانها باشد و وظیفه حاکم شرع اجرای حد مجرم ، بنابراین تداخلی مابین وظایف مشاهده نمی شود بر خلاف فیلم که وظیفه پزشک و حاکم شرع در هم مخلوط شده اند ، پس جراحی ( رز) یا (پسرک قاتل) ویا ( پرویز) نمی تواند جزء نقاط منفی دکتر طه باشد و کارگردان باید علت دیگری را در انحراف پژوهان معرفی مینمود.  
  • کارگردان با کمی زرنگی میتوانست الیاس را تبدیل به خناس کند که فقط کارش وسوسه و حیله است و لزومی در نمایش آن برای دیگران نباشد . ما در فیلم می بینیم شیطان برای منحرف نمودن طه می اید، اما به چه دلیلی، دختر طه نیز با ان آشنا می شود مبهم است چرا که شیطانِ هر کس، فقط برای اوست الا اینکه هر دو وجه تشابهی داشته باشند که اسیر حیله واحدی شوند ،در صورتی که در فیلم، دختر طه در مسیر مخالفی از پژوهان سیر می کند و اصولا نمی بایست ابلیس را ببیند.

و در آخر شاید برای درک بهتر موضوع فیلم باید قبل آن، بواسطه نمایش سریالهای پیش زمینه ، سنگینی موضوع را برای جامعه سهل تر می نمودند ، تا مشکلات پیش امده به راحتی قابل هضم باشد.

انشاء الله در آینده شاهد موضوعات زیباتر و فیلم نامه قوی تری باشیم.

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن (نقد سریال روز رفتن) شنبه 86 شهریور 10  ساعت 4:9 صبح

روحانیت قشری از جامعه ایرانی است که ارتباط مستقیمی با مردم دارد،او معلمی است که در کلاس اجتماع کردار ،گفتار ،رفتار ومنش جامعه را زیر ذربین قرار داده ومواظب است دریای خروشان ملت به منجلاب سکون و تهی تبدیل نشود.واگر هم منجلابی است چون روح خدا پاکیزه گر آن باشد.احتیاج مسلمین به روحانیت همچون آب است در بیابانی سوزان که بدون آن سعادتی است در آرزوها وهمراه ان خوشبختی است در دو جهان .دین کلید سعادت است و روحانیت تریبون آن.

لکن جز معصومین ، ائمه اطهارو انبیاء الهی ،بزرگترین ذربین های تاریخ هم گرد و غبار می گیرندو محتاج شست شوی و نظافت غبار بر جای مانه اند. نقد و انتقاد مصلحان ومبدلان زشتیها و کمبودها به زیباییهای چشم انداز اند.مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:(انتقاد کردن غیر از تخریب است ،انتقاد خوب و نعمت است ، انتقاد در واقع هدیه کردن عیوب آنها به خود انهاست .ممکن است گاهی انتقاد درست باشد ممکن هم هست گاهی نادرست باشد.)( 1)

کسی در مقام انتقاد قرار میگیرد که صاحب اطلاع از زیر بم وقایع باشد وبتواند اشکالات را با دید وسیع بر منتقًَد بیان نماید،لذامنتقدین روحانیت در دو دسته تعریف میشوند گروه اول با توجه به دروس و مطالب تخصصی این قشرو سیستم و روشهای خاص آن باید خود، اهل تخصص و عالمان دینی باشند که انتقادی است از درون به درون ،از بعد دیگر با توجه به ارتباط مستقیم روحانیون با اقشار اجتماع منتقدین از گروه دوم تک تک افراد جامعه از هر قشری را تشکیل می دهند .

انتقاد اگر تخریب نباشد نه تمسخر است ونه حرمت شکنی ، نه استهزاء است ونه توهین ، انتقاد راه رفتن در لبه شمشیر است که یک طرف اصلاح و هدیه ای است الهی و طرف دیگر فساد است و عقوبت الهی .باید مراقب بود انتقاد انتقاد باشد نه تخریب..

روحانی در سریالها و فیلم های پخش شده از تلویریون اغلب فردی است عاقد ، امام جماعت مسجد ویا سخنران که بیرون و جدا از مردم تصور شده جایگاه او مسجد شناخته شده و خارج از آن برایش ماءوایی دیگر پیدا نمی شود شاید به جز فیلم شهید اندرز گو که فیلم با یک روحانی همراه میشود و از رفتار و گفتار ،طرز زندگانی ودر انتها با  شهادت به پایان می رسد فیلم دیگری درباره روحانیت وبا نگاهی واقع گرایانه سراغ نداشته باشیم

این سریال با قرار دادن یک روحانی در متن اجتماع و مردم سیاقی نو از نگاه به روحانیت را ارائه می دهد

نگاه با مردم بودن ، مثل آنها زندگی کردن ، درد انها را داشتن همراه با  انجام وظیفه اصلیشان ، اصلاح طلبی جامعه وزدودن گناه از ان.

این سریال به دلیل نوع نگاه خود به حوزه مباحث دینی و روحانیت توانست با داشتن 99 درصد بیننده راضی و نسبتا راضی به عنوان یکی از محبوبترین مجموعه‌های پائیزی صدا و سیما معرفی شود(2).

کارگردانی این مجموعه را در فصل اول«محمدرضا اعلامی» و تهیه کنندگی آن را «سید امیر سید زاده» بر عهده گرفتند. و در فصل دوم  اعلامی به دلایلی جای خود را به «جواد افشار» داد و نام مجموعه نیز از «روزی که خواهیم مرد» به «روز رفتن» تغییر کرد.

 

(روز رفتن) با ساختاری خوب و بدنه ای قوی وجذاب پیشنهادها و انتقاداتی را با زبان هنر به جامعه روحانیت دارد .که در ذیل اشاره ای به داستان و نکات مثبت و منفی آن داریم.

کریم و رحیم برادران دو قلویی هستند که در شیرخوارگی از هم جدا می شوند و روزگار یکی را در اعلی مرتبه انسانیت و دیگری را در ادنی مرتبه می اندازد(این ماجرا به عوامل خارجی در رفتار انسان اشاره دارد که گر چه انسان با اختیار میتواند در بدترین محیط خوب باشد مانند زن فرعون اما آنچه عادت انسان است اثر پذیری از محیط است که چون خوب باشد انسانها خوب و اگر بد باشد انسانها بددند.)رحیم در روستایی دور افتاده از هیاهو شهر است که تمامی مردم او را می شناسند او روحانی است که خانه ای در باغی دارد و هر ماه از استسحاب به غسلخانه می رود و به غسل مردگان می پردازد.روستا آرام است و روحانی روستا هم با امور نا همواری در جامعه کوچکش روبه رو

نمی باشد . از فریبا خواستگاری می کند و آما ده برای آغاز زندگی جدیدی می شود که د رحین غسل با جنازه برادر دو قلویش که تا به حال از او خبری نداشته برخورد می کند. کریم کشته شده است و پلیس نتوانسته از قاتل که قبل از او افراد دیگری را کشته خبری بگیرد رحیم قبول می کند تا برای نجات مقتولان احتمالی دیگر در شکل و سیاق کریم ظاهر شود.و خود راطعمه ای برای قاتل قرار دهد (روحانی فردی است که خود را برای سعادت هم نوعانش و در راستای هدف و رسالت خود می سوزاند تا اطرافش روشن باقی بماند و راه راستین حق هیچ گاه تاریک نشود.)

از لوازم طعمه شدن این است که با لباس عامیانه و مردمی در اجتماع حاضر شود و رفتار و سیاق برادر را بگیرد .

بیرون آوردن لباس روحانیت و پوشیدن لباس عامیانه نه استهزاِ است و نه تمسخر و اگر برای مخاطب تازگی دارد برای این است که در جامعه چنین صحنه ای را یا ندیده است ویا به ندرت بر خورد داشته است روحانیت لباس نیست بلکه یک فکر است و اندیشه ،یک راه است.

وسیله هدف را توجیه نمی کند حتی اگر رحیم در سیاق کریم باشد اگر رفتار و گفتارش تغییر کرده است از جهت حل مسئله است و بس

رحیم در پی یک داستان جنایی در جامعه ای کوچک قرار می گیرد که اعضای ان با مدینه فاضله روحانی تفاوت فاحش دارد نماز نمی خوانند با روحانیت ضدند ، دزدی میکنند ، روابط شرعی را مراعات نمی کنند و...  اما رحیم نه کریم است بلکه پیامبری است که او را نه می شناسند و نه می دانند ،با مردم گرم می گیرد ، می رود ، می آید ، میخندد ، می خورد ، می خوابد در ظاهر مثل آنهاست اما انگار کریم از وقتی که تصادف کرده عوض شده او پرنده نجاتی است که با مداد سفید ،رنگ سیاهی دلها را می زداید .غلام، دوست صمیمی کریم وحالا رحیم وضو می گیرد ،نماز می خواند وبا ادعیه (دعای توسل )آشنا می شود،لیلا که عاشق کریم است مواظب اخلاق و رفتارش می شود وحتی در انتهای داستان طرز روسری بستن و لباس پوشیدنش عوض می شود،همسایه مسیحی که سالها عشق جوانی هایش را نشخوار می کرده زندگی تازه ای را آغاز میکند ، پسر همسایه پیر زن با امر به معروف هنرمندانه رحیم با واقعیت زندگی آشنا می شود و دست از عشق کذایی بر می دارد،به دوست هم محله ای اش که عاشق دختری پارکی است کمک می کند تا زندگی تازه ای شروع کند و حتی خود به این نکته پی می برد که همه را با یک چشم نمی توان دید.

بر پا کردن مراسم خواستگاری در پارک به دلیل موقعیت اجتماعی طرفین با رعایت حدود اسلامی (به شرط رعایت حد فاصله – نخندیدن –عدم صحبتهای لهو) ممکن است

  رحیم اگر به دزدی میرود ظاهر قضیه چنین است اما در باطن نقشه ای است که پشتوا نه قانونی دارد و با اجازه نیروی انتظامی است

اما بیرون رفتن رحیم با لیلا خندیدن با او ، پارتی برای گرفتن وام لیلا توجیه پذیر برای  آمر به معروف و مبلغ دین  نخواهد بود  کارگردان می توانست با درایتی زیرکانه آنها را اصلاح کند.

رحیم با توجه به خواستگاری از فریبا و حفظ ارتباطش با او در جریان داستان  و بی محلی هایی که به لیلا دارد او را ا ز اسارت در مثلث عشقی رهانیده است بطوریکه همسایه مسیحی مجبور میشود او را به یاد عشق دیرینه اش بیاندازد.

در انتها قاتل به دام می افتد و رحیم با کوله باری از تجربه و آشنا با دنیایی جدید با فریبا دنیای دیگری را رغم می زند دنیایی که رحیم با کت و شلوار داماد آن است واز لباس روحانیت خبری نیست.

عدم ملبس نبودن رحیم از دو منظر مورد بررسی است:

 

1-    رحیم به عنوان یک سرباز ماموریتی بر عهده داشته که با انتها آن و نایل شدن به هدف باید به جایگاه اولی خود بر گردد وملبس به لباس روحانیت شود چرا که پوشیدن لباس هدفمندانه بوده و از این دید  این نقد به کارگردان .وارد است

2-    رحیم به این نتیجه رسید که روحانی بودن نه به لباس است بلکه به فکر و اندیشه است با  لباس مردم بودن یعنی ارتباط بیشتر با آنها داشتن واصلاح نمودن با رنگ مردم ،با این نظر نقدی بر فیلم نامه نیست.

 

 لکن فیلم با توجه به نگاه مخاطبین و مبهم ماندن این پلان انصراف در نگاه اول دارد و این اشکال به فیلم باقی خواهد ماند.

نظرات سبز شما زیبایی وبلاگ است .

--------------

1-     بیا نات رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران انقلاب 8/8/84

2-     خبرگزاری مهر 28/9/385


  نظرات شما  ( )

   1   2      >

 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ