سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
هر که خود رأى گردید به هلاکت رسید ، و هر که با مردمان رأى بر انداخت خود را در خرد آنان شریک ساخت . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

کل بازدیدها:----182493---
بازدید امروز: ----12-----
بازدید دیروز: ----24-----

درباره خودم
نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
بلال در دایرة المعارف اسلامی به موذن پیامبر معنی شده است ، او بزرگ مردی است که تاریخ نه زبان توصیفش را می داند ونه می تواند بگوید . بلال صدای اسلام بود در اتصال نیایش بنده بر مدار پرستش و تواضع ؛ او رعد آسمان دلها بود در اوقات صلاة . واینک 1400 سال و اندی از حیاة آن یاور دلیل کائنات می گذرد و صدای دخت نبی اکرم بر فضای مدینه می پیچد که فرمود :بلال بار دگر یاد رسوا خدا را تداعی کن . و من مفتخرم که هم نام اویم و اسمم بر مسمی سایه افکنده تا همچون او مبلغی بر مذهب خویش باشم . خانوادگی ام الفت و از دیار دارالمجاهدین همدانم ، شهرم را دوست دارم و در آبادی اش کوشا هستم. ایام تحصیل کلاسیک را به ترتیب در تهران ، اصفهان و همدان گذراندم و بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک ، همزمان در دانشگاه اراک رشته کشاورزی و حوزه علمیه قم پذیرفته شدم و باتوکل بر حضرت دوست قدم در راه سربازی آخرین حجت خدا گذاشتم تا علوم دینی را بشناسم و دیگران را نیز در حد توان سیراب کنم ، انشاء الله و هم اکنون بعد از هفت سال حضور در قم المقدسه مشغول تحصیل در پایه هشتم هستم.
درباره وب نوشت
نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
چشمانم فغان می کشد و صدای حنجره ام به جایی نمیرسد ، دلم از بیعدالتی ها خون است و پایم خسته از مبارزه بی امان ، وقتی می توانم آسوده خاطر بمانم که با چرخش سرم جز آرامش انسانها چیزی نبینم ، فلسفه زندگانی ام را بر پایه لذت خواهی بنا داده ام که به لذت نخواهم رسید مگر با سعادت تک تک افراد بشر که آن نیز میسر نخواهد شد مگر به پیچش ذکر الله در برّ و بحر جهان که (الا به ذکر الله تطمئن القلوب ) مائده نقد و تشکر است از خودم و عملکرد جامعه و هر آنچه مفید در ره عشق نامندش ، مینویسم تا آه درونم را بر همگان بنمایانم و شور وجودیم را بر دنیا بتابانم و بر هدفم استوار تا آن نور سبز منتظَر چهره بر عالمیان بگشاید . مائدة من السماء را منبری مجازی در دهکده مجازی میدانم و میکوشم تا مبلغ احسنی باشم . و اگر از چگونگی نام نهادن مائدة من السماء بر وب نوشتم بپرسی، گویم که تفال بر کتاب الهی زدم و آیه ذیل به ارمغان وارد شد : ((اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء )) مائده /114
فهرست موضوعی
جامعه[7] . نقد فیلم[7] . درباره خودم[5] . شیعیان یمن[3] . اینترنت[3] . امنیت اجتماعی[2] .
بایگانی
نگاهی به گذشته
اوقات
ساعت 6:47 صبح 103/9/4
لینک دوستان

پیاده تا عرش
ولایت عشق
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
رنگارنگه
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رند
حوریب
دست نوشت
سوتک
. : آدم و حوا : .
چفیه
همکلاس
خانم ناظم
فدایی سید علی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
سوزنبان
حزب الله هم الغالبون
دم مسیحائی
منطقه 727
شهید سید محمد شریفی
علوم قرآنی Quranic Sciences
صفحه‏ی بیست و یکم
حقوق زن
حزب اللهی مدرنیته
طعم شیرین دو دقیقه
نقد مَلَس
نسیمی از بهشت ...
14 معصوم
شهدای غریب
..:: کافه دانشجو ::..
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مائده من السماء
و خدایی که در این نزدیکیست
« عـشقی »
طلبه ای طالب یار
شهیدستان

یا سید علی تا فتح قدس و مکه
تارنگاشت های یک زن::antifeminist
دل گویه های یک مجاهد
روزنامه دانشجویی
گنبد افلاک
مدیر پارسی بلاگ
دیدار یار
روایتی دیگر
نسل خمینی
آهستان
بزمانه
حدیث عشق
کامران نجف زاده
خاکریز
جهان آینده
مجاهدین
دنیای راه راه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید - چشم دل

درباره ی هیچ چیز و همه چیز
اکباتان نامه (خودم)
مسیحای من
علوم جهانی
زن نوشت

لوگوی وبلاگ
نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن سالبه یه انتفاء موضوع پنج شنبه 86 آبان 17  ساعت 7:5 عصر

 

در کتابهای منطقی قاعده ایی است به نام " سالبه به انتفاء موضوع " با مثالی به توضیح آن می پردازم ،فرض کنید شما دو بچه دارید و هر دو هم مذکرند ، پسرانی رشید که زبانزد عام . خاص اند ، روزی تلفن زنگ می زند و از شما تعیین وقتی برای خواستگاری می خواهد ، حالا علامت تعجبی در کله تان سبز شده ، اما خودتان را به بیراهه می زنید و می گوئید آخر الزمان است و حتما جدیدترین مد روز است . شب خواستگاری آقا پسری شیک پوش با دسته گلی و جعبه شیرینی به همراه پدر و مادرش زنگ منزلتان را می زنند ، بعد از گفتگوهای اولیه ، موقع چایی آوردن ، شما  در کمال خونسردی ظاهری و قلبی متلاطم ، بلند صدا میزنید : آقا محمد ، چایی رو بیار . بگذریم شما به دنبال عروس آینده تان هستید و آنها هم چنین ، انتظارها سر رفته ، گاز از بطری نوشابه فوران می کند ، گله خواهی ها بلند میشود ، آغاز دعوای لفظی است که شما بلند می گویید : بابا اشتباهی شده چون من اصلا دختری ندارم.تمام داستان برای همین یک جمله بود که شما می توانستید بگویید : بابا اصلا سالبه به انتفاء موضوعه است ، یعنی اصلا موضوع که همان دختر است وجود خارجی نداشته که شما به خواستگاری آمده اید.

یونس فتوحی بعد از پنجاه سال زندگی مشترک با همسرش ، به دلایل خاصی که قصد توضیح آن نیست عاشق " هستی" دختر تاجری بر شکسته می شود ، تفاوت سنی آنها به پدربزرگ و نوه بیشتر شباهت دارد ، اما امان از عشق که سن و عمر نمی شناسد و بالاخره پای در دره عمیقی میگذارد که هفتاد سال عبادت را به لحظه ایی می فروشد.

و اما چهار سوال پیرامون میوه ممنوعه: 

اولا در کجای دین نوشته شده عاشق شدن گناه است ؟ حتما می گویید که فتوحی پیرمرد بود!

ثانیا در کجای دین نوشته شده است که پیرمرد ها حق عاشق شدن ندارند؟ جواب می دهید که فتوحی یک زن داشت !

ثالثا در کجای دین نوشته شده است دو زن داشتن حرام است تا هفتاد سال عبادت را به یکسره پاک کند.

رابعا عجیب آن جاست که حلال خدا را به میوه ممنوعه تشبیه نموده اند که نزدیک شدن آن شیطانی است و در حکم اخراج از بهشت است!

متاسفانه موضوعی که داستان به رزمایش پرداخته است مانند بسیاری از داستان های هم خانواده از جمله عناوین بی موضوع یا به عبارتی دیگر سالبه به انتفاء موضوع است که در مشی صدا و سیما خواسته یا ناخواسته قرار گرفته و منجر به تبلیغی بر علیه دین شده است و اگر در مثال مناقشه نیست لکن وقتی دین را با چشمانی ظاهربین رصد کنیم همانند عمل جناب عمر بن خطاب می شود که ازدواج کوتاه مدت را به دلایل شخصی از دین حذف نمود تا بعد از آن امیر المونین بگویند که اگر چنین نبود حتی یک نفر هم زنا انجام نمی داد.

تحریف دین وقتی رسایه ایی شود و با بهترین وجه ممکن مزین گردد و سپس از سیمایی پخش شود که به عنوان دانشگاه عمومی لقب گرفته ، به جز افسوس چیزی نتوان گفت.

به خاطر داشته باشید مساله مورد بحث از دو جهت قابل بررسی است

1-      حرمت عمل ازدواج دوم که در فیلم ، همین موضوع دست مایه قرار گرفته بود

2-      نگاه عرفی و مردمی به ازدواج دوم ، که مساله ایی دیگر است و خارج از موضوع مقاله بود.

 

خوانندگان محترم با نظرات موافق و مخاف خود می توانند آغازگر دو مبحث مجزا با عناوین الف) نقد سریال میوه ممنوعه  ب) ازدواج دوم بایدها و نبایدها

به دلخواه موضوعتان را مشخص نمایید تا با اکثریت آراء عنوان پست آینده شود .

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن وداعی دیگر ( به مناسبت ارتحال امام جمعه سابق همدان ) پنج شنبه 86 آبان 10  ساعت 6:26 صبح

زندگی نامه آیت الله موسوی همدانی به قلم خودشان
دوران تحصیل

پس از گذراندن دوره ابتدایى، در سال 1363قمرى، تحصیلات علوم حوزوى را در حوزه علمیّه همدان آغاز کردم. درس‏هاى مقدّمات تا سطح عالى را در خدمت اساتید محترم این حوزه تحصیل کردم و در اواخر، توفیق حضورِ محضرِ مرحوم آیةاللّه العظمى آخوند ملّاعلى معصومى همدانى(ره) را به‏دست آوردم. در آن زمان حوزه علمیّه همدان که با همّت آن مرحوم تأسیس شده بود از حوزه‏هاى علمیّه فعّال و پر رونق بود و داراى طلّاب درس‏خوان و کوشا بود و این بر اثر مراقبت کامل و محبّت و تربیت علمى و اخلاقى آن مرحوم بود که خود یکى از شاگردان و دست‏پرورده‏هاى ممتاز مرحوم آیةاللّه العظمى حائرى مؤسّس حوزه علمیّه قم و از تربیت شدگان مکتب اخلاقى و تربیتى مرحوم آیةاللّه آقاى حاج میرزا جواد ملکى تبریزى(ره) به شمار مى‏آمد.

استادان

این‏جانب در طول تحصیل در حوزه از اساتید زیادى بهره بردم که نام برخى از آن بزرگواران را در ذیل مى‏آورم:
مرحوم آیةاللّه سلطانى(ره)، مرحوم آیةاللّه مجاهدى(ره)(استاد کفایة الاصول)، مرحوم آیةاللّه العظمى بروجردى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آیةاللّه العظمى امام خمینى(ره) (استاد خارج اصول)، مرحوم آیةاللّه العظمى گلپایگانى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آیةاللّه العظمى محقّق داماد(ره) (استاد خارج فقه و اصول).

دوستان و معاشران

این‏جانب در ایّام تحصیل با دوستانى معاشر بوده‏ام که عبارت‏اند از:
آقاى حاج میرزا على آقا عراقچى همدانى، آقاى حاج سیّد هاشم حمیدى همدانى، آقاى حاج شیخ على نیّرى آقاى حاج میرزا على آقا ثابتى، آقاى حاج سیّد جواد علم الهدى، مرحوم آقاى حاج سیّد محمد علم‏الهدى و... .

عوامل مؤثّر بر گرایش به مسائل سیاسى و اجتماعى

علاوه بر معاشرت با استادان و دوستان و فضاى مناسب حوزه علمیّه قم، ده‏سال اقامت در تهران (1353 - 1363) و ارتباطِ کارى با جامعه روحانیّت مبارز و حضور در جلسات سیاسى و اجتماعى آنان و استفاده از افکار بلند و روشن آن بزرگان به ویژه شهیدان بزرگوارى چون مطهّرى، بهشتى، مفتّح، باهنر، شاه آبادى و نیز آیةاللّه مهدوى که جلسات پربار و تعیین کننده‏اى در جهت هدایت انقلاب‏اسلامى و تنظیم حرکت جامعه و تسریع در روند پیروزى انقلاب زیر نظر امام راحل(ره) داشتند، موجب گرایش و علاقه این‏جانب به مسائل سیاسى و اجتماعى گردید.

فعّالیّت‏هاى علمى

در زمینه تألیفات چندان موفّق نبوده‏ام. ترجمه دو جلد از بحارالانوار و تألیف دو جزوه کوچک به نام مهدى موعود(عج) و رسالت جهانى پیامبر اسلام(ص) از آثار قلمى این‏جانب است؛ امّا در زمینه تدریس همواره در حوزه علمیّه همدان از مقدّمات تا سطح (رسائل و مکاسب) و در حوزه قم، شرح لمعه و رسائل و مکاسب را تدریس کرده‏ام. در حال حاضر نیز مشغول تدریس کفایة الاصول در حوزه همدان مى‏باشم.

فعّالیّت‏ها و مبارزات سیاسى و اجتماعى

قبل از پیروزى انقلاب اسلامى به امور تبلیغ و ترویج دین و ارشاد و هدایت جامعه مخصوصاً در ایّام ماه مبارک رمضان و ماه محرّم و صفر مشغول بودم. در زمان حیات مرحوم آیةاللّه بروجردى(ره) که تبلیغ در ماه مبارک رمضان سال 1339 شمسى به قروه کردستان رفته بودم، پس از پایان ماه عدّه‏اى از مردم خدمت مرحوم آیةاللّه بروجردى آمدند و بنده را به عنوان روحانى محلّ خواستند و ایشان هم قبول کرد و حقیر را به آن شهر اعزام فرمود. چون شهرستان قروه در آن زمان مرکز فعّالیّت فرقه ضالّه بهائیت بود، مرتّب با مشکلات و مسائل اجتماعى حادّى روبه‏رو مى‏شدیم.
پس از رحلت آن مرجع بزرگ و آغاز نهضت اسلامى ملت ایران به رهبرى امام راحل(ره)، وظایف دیگرى احساس شد. مبارزه آشکار با رژیم باحادثه مدرسه فیضیّه - که حقیر در آن حضور داشتم و شاهد قضایا بودم و حتى در معرض خطر نیز قرار گرفتم - آغاز شد. پس از بازگشت به قروه و شرح جریان قم و حادثه فیضیّه و توزیع اعلامیّه‏هاى فراوانى که با خود برده بودم، با تهدید ساواک کردستان روبه‏رو شدم و به مرکز ساواک سنندج احضار شدم و با تعهّد و شنیدن سخنان رئیس آن مرکز از آن‏جا خارج شدم و چون اوّل کار بود، دستگیرى و شدّت عمل بیش‏تر را مصلحت ندانستند. در سال 1342شمسى به قم بازگشتم و از محضر بزرگان مستفید و ضمناً در ایّام تعطیلى حوزه از سوى بیت حضرت امام(ره) و به پیشنهاد مرحوم آیةاللّه اشراقى (داماد امام) در شهر نراق مشغول امور تبلیغى شدم که - بحمداللّه - ثمرات خوبى داشت. در سال 1352 یا 1353شمسى به دعوت هیئت امناى مسجد فرشته تهران و ترغیب بعضى از دوستان به تهران رفتم و تا سال 1363شمسى در همان مسجد مشغول انجام وظیفه بودم.
در مدّت ده سال حضور در آن‏جا علاوه بر برنامه‏هاى متنوّعى که در مسجد داشتم، با عالمان و بزرگان دیگر و جامعه روحانیّت مبارز همکارى و ارتباط داشتم و در اکثر جلساتى که براى تنظیم برنامه مبارزاتى در مقاطع مختلف تشکیل مى‏شد - چه در مرکز جامعه روحانیّت و چه در مناطق دیگر تهران - شرکت داشتم و در زمان اوج‏گیرى مبارزات در سال 1356 و 1357شمسى که درگیرى شدیدى بود و از سوى رژیم شاه دستور داده شد که از پذیرش مجروحان در مراکز درمانى خوددارى شود، نقاط مختلفى از منازل مردم مهیّاى پذیرش مجروحان شده بود، این‏جانب نیز منزل خود را که محلّ سکونت خودم بود، تخلیه کردم و با تهیّه تخت‏خواب و وسایل و لوازم کمک‏هاى اوّلیّه در اختیار آسیب دیدگان قرار دادم.
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى حضور در اقامت‏گاه امام(ره)، مأموریّت حضور در کاخ نیاوران و استقرار در آن‏جا به این‏جانب واگذار شد. تشکیل کمیته در مسجد فرشته براى حفاظت و حراست و تأمین امنیّت در محدوده کمیته و حفاظت از منازل طاغوتیان فرارى و کمک به تمرکز و نظم کمیته‏ها و راه‏اندازى و ساماندهى کلانترى‏هاى اطراف از دیگر فعّالیّت‏هاى این‏جانب بود.
مدّت دو سال در دیوان عدالت ادارى مشغول انجام وظیفه بودم. پس از آن براى پى‏گیرى «فرمان هشت ماده‏اى» حضرت امام(ره)، به آذربایجان‏غربى اعزام شدم. امامت جمعه و نمایندگى حضرت امام(ره) در استان همدان به تقاضا و پى‏گیرى مردم شریف همدان و با حکم مبارک حضرت امام(ره) در سال 1363 شمسى از دیگر مسئولیّت‏هاى این‏جانب بود.

دوران دفاع مقدّس و جنگ تحمیلى

تأثیر حضور روحانیّت و عالمان و طلّاب در تقویت و حفظ روحیّه رزمندگان و تبیین جاى‏گاه ارزشى جهاد و دفاع از انقلاب و نظام اسلامى و ارزش شهادت و مقام رفیع شهید از مطالب روشن و بدیهى است، به‏طورى که اکثر اوقات، خود آقایان روحانى تحت تأثیر روحیّه بالاى این جوانان عزیز و بسیجیان عاشقِ شهادت و پاک‏بازان مخلص قرار گرفته، تحوّلى در درون آنان به‏وجود مى‏آمد. حقیر هم طبق وظیفه اسلامى و روحانیّتى خود، بارها در آن جبهه‏هاى مقدّس حضور یافتم و خاطرات فراوان و شیرینى از آن دوران عشق و ایثار دارم که براى اختصار تنها به یک مورد اشاره مى‏نمایم.
در سال 1360شمسى از تهران به همراه برادران مسجد با مقدارى از کمک‏هاى مردمى به سوى جبهه‏هاى جنوب و خوزستان رفتیم. بر چهره نورانى و پر از معنویّت و خلوص رزمندگان اسلام بوسه زده، دقایقى در هر سنگر توقّف کردیم و هدایا را تقدیم نمودیم و به پادگان شهید بهشتى اهواز بازگشتیم و شب را در آن پادگان ماندیم. اوّل مغرب، نماز جماعت، با شکوه و معنویّت خاصّى اقامه شد و پس از آن براى حاضران سخن‏رانى کردم.
پس از خوردن شام خوابیدم و سحرگاه وقتى که از خواب برخاستم، گوشم با صداى مناجات و راز و نیازى عاشقانه رزمندگان اسلام مرا به خود جذب کرد. وقتى دقّت کردم، دیدم در جاى‏جاى محوّطه وسیع پادگان این جوانان کم سنّ و سال با خداى خود خلوت نموده، مشغول تهجّد و دعا هستند. از این حالت روحانى و معنوى چنان لذّت بردم که لحظاتى فقط به این منظره زیبا خیره شده، از اخلاص این عاشقان و شب زنده‏داران در خود احساس انفعال شدیدى کردم.
پس از شرکت در مراسم صبح‏گاهى از این مجاهدان خداحافظى کرده، از پادگان خارج شدیم. دیدم بیرون پادگان عدّه‏اى زن و مرد براى ملاقات فرزندان خود آمده بودند. در این بین خانمى آمد و سلام کرد و گفت: من آمده‏ام پسرم را ببینم، امّا پسرم نمى‏آید تا او را ببینم. سپس گفت: چون چشم پسرم خیلى ضعیف است، مى‏خواهم خواهش کنم او را به کارى که مناسب با چشمش باشد، بگمارند. سرانجام پس از پى‏گیرى زیاد پسر او را پیدا کردم. او نوجوانى پانزده یا شانزده ساله بود و عینک پرموجى به چشم داشت؛ معلوم بود که چشم او خیلى ضعیف است. وقتى نزد مادرش آمد، مادر او را به گرمى در آغوش کشید. به او گفتم: «چرا نمى‏آمدى تا مادرى را که از راه بسیار دور آمده است، ببینى؟» گفت: «مى‏ترسیدم اگر مادرم مرا ببیند، با خود ببرد و من نمى‏خواهم بروم».

نمایندگى در مجلس خبرگان

در انتخابات دوره دوم مجلس خبرگان رهبرى به عنوان نمایندگى استان همدان برگزیده شدم.
از تصمیمات مهم و سرنوشت‏ساز مجلس خبرگان تعیین و تفویض ولایت امر و مسئولیّت رهبرى و زعامت جامعه‏اسلامى به حضرت آیةاللّه خامنه‏اى - أعزّه و أیّده اللّه بعزّته و قدرته و أظهرهُ اللّه على أعدائه أعداء الإسلام - بود و این فطانت به عنایت و هدایت الهى بود. حضرت امام راحل(ره) هم با اشارتى که در زمان حیات پربرکت خود به شایستگى و مزایاى خاصّ معظّمٌ‏له داشتند، راهنماى خبرگان رهبرى در این تصمیم سرنوشت‏ساز بود و این‏انتخاب، به لطف الهى تمامى افکار و آرزوهاى دشمنان و رؤیاهاى شیطانى آنان را نقش بر آب کرد و همانند تعیین امیرمؤمنان على(ع) به‏وسیله خود رسول اللّه(ص) براى زعامت و ولایت بر مسلمانان بود و با این کار، تشویش‏ها و اضطراب‏ها که به‏صورت شبه هولناکى درآمده بود، خاتمه یافت.
مسئله دیگرى که آن هم به نوبه خود تصمیمى مهم و سرنوشت ساز بود، تجدید نظر در مرجع تشخیص صلاحیّت نامزدهاى خبرگان بود که با تصویب و آراى قاطع خبرگان رهبرى پس از بحث و تبادل نظر صورت گرفت و این مهم به شوراى محترم نگهبان محوّل شد که در این مسئله سرنوشت‏ساز هم تشویش و اضطرابى که از احتمال اشتباه و خطا و تحریف و تزیین باطل و تضعیف حق وجود داشت، مرتفع گردید و راه نفوذ فاقدان شرایط مسدود شد.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن اغماء یکشنبه 86 مهر 22  ساعت 12:46 صبح

امسال نیز چون سالهای گذشته ، سریالهای شبانه تلویزیون میهمان خانه ها شدند تا به واسطه جادوی هنر هفتم ، درک بیشتری از معنویت و باید ها و نباید ها برده شود 

و اینکه بودن و نبودن چنین سریالهایی در ماه مبارک رمضان لزومی دارد یا نه  و آیا توانسته اند فضای معنوی جامعه را تقویت نمایند مبحث جداگانه ایی است که قصد صحبت در این مقوله را ندارم

با توجه به بحثهای متفاوت رسانه ایی و گفت و شنودهای عامیانه ایی کوچه و بازار در باب سریالهای ماه مبارک و بالاخصوص اغماء که با حساسیت ویژه بعضی نمایندگان مجلس و سازمان پزشکی و جامعه پرستاران و بدنه جامعه مواجه شد ، تصمیم به تحلیل و گفتمانی صریح در نقد اغماء گرفتم . نظرات مثبت و منفی خوانندگان در ایجاد میز گرد و گفتمانی پر بار موثر است.

دکتر طه به ظاهر انسان مقید و با خدایی است که با فوت همسرش در زیر تیغ جراحی خودش در عدالت خدا شک می کند و با پیدا نمودن دوست قدیمی اش الیاس ، مسیر معنوی زندگانیش  به جهت دیگری سوق پیدا میکند و اسیر وسوسه های شیطانی او می شود وبالاخره به خواست خود و کمک دیگران به خویشتن باز میگردد و چهره اصلی الیاس را می شناسد .

 

إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (التغابن/15)

اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند، و اجر و پاداش  عظیم نزد خدا است .

 

مرگ (مولود) امتحان و آزمایش باری تعالی بود تا ایمان و اعتقاد (پژوهان) را در بوته نقد بکشاند و برایش مشخص شود که اسلام و مسلمانیتش فقط به سخن بود و در عمل چون درخت بی ریشه ایی است که به واسطه امواج سیاهی و فریب هر لحظه به جایی میرود و جز سیاهی لشگر در جبهه حق جایگاهی ندارد ، او خواهد فهمید که اگر در صحرای کربلا نیز حضور داشت ، همچون شمر شمشیر بر نور حق می کشید .

 

الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (البقرة/156)‏

آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى‏رسد، مى‏گویند: (ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى‏گردیم!)

وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ  (آل عمران/145)‏

هیچ‏کس، جز به فرمان خدا، نمى‏میرد؛ سرنوشتى است تعیین شده؛

 

پژوهان با مرگ عزیزترینش به عدالت خدای شک می کند تا کافر به اصول مذهب شود ، در حقیقت او اصلا به روز جزا اعتقاد نداشته و در جهل مرکب به سر می برده است دکتر طه به همین راحتی دلِ به ظاهر سفیدش را با سیاهی شیطان عوض می کند ، پژوهان منجلاب درونش را با مرگ مولود بهم می زند تا کثافات ته نشین شده وجودش را ببیند و دیگران را از بویش برهاند ، اینک آمادگی لازم را دارد تا شاگرد شیطان شود ، پس (الیاس) از گماشته های ابلیس ، اموزشش را بر عهده می گیرد.

 

وَ کَذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نَبىٍ عَدُوًّا شیَطِینَ الانسِ وَ الْجِنِّ یُوحِى بَعْضهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُف الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّک مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْترُونَ (الأنعام/112)‏

وَ لِتَصغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ وَ لِیرْضوْهُ وَ لِیَقْترِفُوا مَا هُم مُّقْترِفُونَ (الأنعام/113)‏

112 - اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و بى اساس  (براى اغفال مردم ) به طور سرى (و درگوشى ) به یکدیگر مى گفتند و اگر پروردگار تو مى خواست چنین نمى کردند (و اجبارا مى توانست جلو آنها را بگیرد ولى اجبار سودى ندارد) بنابراین آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار!

113 - و نتیجه (وسوسه هاى شیطان و تبلیغات شیطان صفتان ) این خواهد شد که دلهاى کسانى که به روز رستاخیز عقیده ندارند به آنها متمایل میگردد و به آن راضى مى شوند و هر گناهى بخواهند انجام دهند، انجام مى دهند.

 

الیاس شیطان است از نوع انسی آن و نه جنی که

قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1) (الناس)‏

مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) الَّذِى یُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6) 

1 - بگو پناه مى برم به پروردگار مردم .

4 - از شر وسواس خناس .

5 - که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند.

6 - خواه از جن باشد یا از انسان !

 

شیاطین جمع شیطان معنى وسیعى دارد و به معنى هر موجود سرکش و طغیانگر و موذى است ، و لذا در قرآن به انسانهاى پست و خبیث و طغیانگر نیز کلمه شیطان اطلاق شده است ، همانطور که در آیه فوق کلمه شیطان هم به شیطانهاى انسانى و هم به شیطانهاى غیر انسانى که از نظر ما پنهانند اطلاق شده ، اما ابلیس اسم خاص براى شیطانى است که در برابر آدم (علیه السلام ) قرار گرفت و در حقیقت رئیس  همه شیاطین است !: بنابراین شیطان اسم جنس و ابلیس اسم خاص (علم ) است

تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 408

شیطان به هر گونه خود نمای می کند تا بندگان صالح را از صراط حق وا دارد گاه به شکل پول و مال ، گاه به شکل رفیقی ناباب و گاه به واسطه زمزمه های هوس آلود در افکار و یا در سیاق تسبیح و قرآن و دوستی به ظاهر نیک سرشت.

وقتی ابراهیم پیامبر به خواست خدای مامور بریدن سر اسماعیل شد ، شیطان به شکل انسان در برابر او جلوه گر شد ، همانگونه که بر ایوب نبی وارد شد تا صبر و استقامتش را بلرزاند

و خناس وسوسه گر در اولین شب دفن مولود به سراغ طه آمد تا شاید وسوسه اش کارگر افتد ، که چنین شد و پژوهان بر عدالت خدای شک نمود و در مقام نفی آن بر آمد و مهمتر اینکه از توبه نیز دستش بریده شد تا وسواس خناس با موفقیت نقشه اش را عملی نماید:

در حدیث پر معنى و تکان دهنده اى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : هنگامى که آیه ((و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم : کسانى که وقتى کار بدى انجام دهند یا به خویشتن ستم کنند خدا را یاد مى آورند و براى گناهانشان استغفار مى کنند)) نازل شد، ابلیس بالاى کوهى در مکه رفت ، و با صداى بلند فریاد کشید، و سران لشگرش را جمع کرد.

گفتند: اى آقاى ما! چه شده است که ما را فرا خواندى ؟ گفت : این آیه نازل شده (آیه اى که پشت مرا مى لرزاند و مایه نجات بشر است ) چه کسى مى تواند با آن مقابله کند؟ یکى از شیاطین بزرگ گفت : من مى توانم ، نقشه ام چنین است و چنان ! ابلیس طرح او را نپسندید! دیگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نیفتاد! در اینجا وسواس خناس برخاست و گفت : من از عهده آن برمى آیم .

ابلیس گفت : از چه راه ؟ گفت : آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم مى کنم ، تا آلوده گناه شوند، و هنگامى که گناه کردند توبه را از یادشان مى برم ! ابلیس گفت : تو مى توانى از عهده این کار برآیى (نقشهات بسیار ماهرانه و عالى است ) و این ماموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد

تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 476

در صفین سپاه معاویه قرآنها بر نیزه کردند تا بواسطه قرآن بر سپاهیان ساده لوح و شیطان نشناس  امیر المومنین فائق آیند و چنین شد که از قران ناطق گذشتند و به شیطان آری گفتند .

الیاس همان شیطان است با ظاهری متدین ، نماز خوان و محاسن دار که از راه مذهب بر پژوهان دل از خدا بریده وارد شده تا آخرین بند اتصال طه را با معبودش بدرد ، دکتر طه نمی تواند الیاس را از خود بر هاند چون اعتقادش بر مبنای اصولی و زیر بنایی ساخته نشده است ، او نمی داند حرام خداحرام و حلال او حلال است الی یوم الدین ، بنابرین چطور ممکن است دروغ به قول الیاس برای برگزیدگان جایز باشد و یا گوش دادن به نوشته های رساله مراجع فقط برای عوام الناس باشد که در اینصورت العیاذبالله پیامبران معظم دروغگو ترین انسانها بودند .

پژوهان خالی از وسعت بینش و فهم دینی است ، او مترسکی در دست شیطان شده ،به جایی میرسد که با عدم جراحی (پیر بابا) خود صاحب منزلت و مقام خواهد شد و دیگر به الیاس و امثال او احتیاجی ندارد .

اما همان بند نازک اتصال به خدا به داد او میی رسد تا به واسطه آخرین حرکت حریف ، مات بازی نگردد ، تلنگر های دیگران بالخصوص دکتر (بردیا) و نگاهی به گذشته پیموده اش باعث می شود چهره باطنی الیاس را شناسایی کند و مهمتر از ان بفهمد سالهاست که در منجلاب جهل مرکب ، دست و پا میزند و در حقیقت ،مرگ (مولود) هدیه ایی الهی بود برای نجات او.

او اکنون توبه می کند و از خدای متعال طلب مغفرت و بخشش می نماید ، تا با عفو پروردگارش ، تجربه مردودیت امتحان الهی را کوله بار راهش قرار دهد تا دوباره از صفر،مسیر نرفته را شروع نماید.

فیلم اگر چه دارای فیلم نامه محکمی است ، لکن بعضی موارد سهل انگاری در ان موجب سرگشتگی بینندگان و فهم بر عکس پیام را دارد که می توان در امور ذیل خلاصه نمود :

  • مطرح نمودن این جمله که دکتر طه تبدیل به جراح افراد تبهکار شده و در پی نجات جان آنهاست ، تا جایی که حتی خود دکتر هم به الیاس اعتراض می کند که چرا اینها را به من معرفی نموده تا با جراحیشان باعث نجات آنها از مرگ شوم . این مطلب درست بر خلاف تعالیم اسلامی است که اولا مرگ دست خداست و پزشکان فقط وسیله مداوایی بیماران هستند ثانیا وظیفه دینی و قانونی یک پزشک مداوای بیماران است ، حتی اگر مفسدترین انسانها باشد و وظیفه حاکم شرع اجرای حد مجرم ، بنابراین تداخلی مابین وظایف مشاهده نمی شود بر خلاف فیلم که وظیفه پزشک و حاکم شرع در هم مخلوط شده اند ، پس جراحی ( رز) یا (پسرک قاتل) ویا ( پرویز) نمی تواند جزء نقاط منفی دکتر طه باشد و کارگردان باید علت دیگری را در انحراف پژوهان معرفی مینمود.  
  • کارگردان با کمی زرنگی میتوانست الیاس را تبدیل به خناس کند که فقط کارش وسوسه و حیله است و لزومی در نمایش آن برای دیگران نباشد . ما در فیلم می بینیم شیطان برای منحرف نمودن طه می اید، اما به چه دلیلی، دختر طه نیز با ان آشنا می شود مبهم است چرا که شیطانِ هر کس، فقط برای اوست الا اینکه هر دو وجه تشابهی داشته باشند که اسیر حیله واحدی شوند ،در صورتی که در فیلم، دختر طه در مسیر مخالفی از پژوهان سیر می کند و اصولا نمی بایست ابلیس را ببیند.

و در آخر شاید برای درک بهتر موضوع فیلم باید قبل آن، بواسطه نمایش سریالهای پیش زمینه ، سنگینی موضوع را برای جامعه سهل تر می نمودند ، تا مشکلات پیش امده به راحتی قابل هضم باشد.

انشاء الله در آینده شاهد موضوعات زیباتر و فیلم نامه قوی تری باشیم.

 


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ