خواب نوشته - مائدة من السماء
مردم از خدایى بترسید که اگر گفتید مى‏شنود و اگر در دل نهفتید مى‏داند . و بر مرگى پیشى گیرید که اگر از آن گریختید به شما مى‏رسد ، و اگر ایستادید شما را مى‏گیرد ، و اگر فراموشش کردید شما را به یاد مى‏آرد . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

کل بازدیدها:----184227---
بازدید امروز: ----8-----
بازدید دیروز: ----26-----

درباره خودم
خواب نوشته - مائدة من السماء
بلال در دایرة المعارف اسلامی به موذن پیامبر معنی شده است ، او بزرگ مردی است که تاریخ نه زبان توصیفش را می داند ونه می تواند بگوید . بلال صدای اسلام بود در اتصال نیایش بنده بر مدار پرستش و تواضع ؛ او رعد آسمان دلها بود در اوقات صلاة . واینک 1400 سال و اندی از حیاة آن یاور دلیل کائنات می گذرد و صدای دخت نبی اکرم بر فضای مدینه می پیچد که فرمود :بلال بار دگر یاد رسوا خدا را تداعی کن . و من مفتخرم که هم نام اویم و اسمم بر مسمی سایه افکنده تا همچون او مبلغی بر مذهب خویش باشم . خانوادگی ام الفت و از دیار دارالمجاهدین همدانم ، شهرم را دوست دارم و در آبادی اش کوشا هستم. ایام تحصیل کلاسیک را به ترتیب در تهران ، اصفهان و همدان گذراندم و بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک ، همزمان در دانشگاه اراک رشته کشاورزی و حوزه علمیه قم پذیرفته شدم و باتوکل بر حضرت دوست قدم در راه سربازی آخرین حجت خدا گذاشتم تا علوم دینی را بشناسم و دیگران را نیز در حد توان سیراب کنم ، انشاء الله و هم اکنون بعد از هفت سال حضور در قم المقدسه مشغول تحصیل در پایه هشتم هستم.
درباره وب نوشت
خواب نوشته - مائدة من السماء
چشمانم فغان می کشد و صدای حنجره ام به جایی نمیرسد ، دلم از بیعدالتی ها خون است و پایم خسته از مبارزه بی امان ، وقتی می توانم آسوده خاطر بمانم که با چرخش سرم جز آرامش انسانها چیزی نبینم ، فلسفه زندگانی ام را بر پایه لذت خواهی بنا داده ام که به لذت نخواهم رسید مگر با سعادت تک تک افراد بشر که آن نیز میسر نخواهد شد مگر به پیچش ذکر الله در برّ و بحر جهان که (الا به ذکر الله تطمئن القلوب ) مائده نقد و تشکر است از خودم و عملکرد جامعه و هر آنچه مفید در ره عشق نامندش ، مینویسم تا آه درونم را بر همگان بنمایانم و شور وجودیم را بر دنیا بتابانم و بر هدفم استوار تا آن نور سبز منتظَر چهره بر عالمیان بگشاید . مائدة من السماء را منبری مجازی در دهکده مجازی میدانم و میکوشم تا مبلغ احسنی باشم . و اگر از چگونگی نام نهادن مائدة من السماء بر وب نوشتم بپرسی، گویم که تفال بر کتاب الهی زدم و آیه ذیل به ارمغان وارد شد : ((اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء )) مائده /114
فهرست موضوعی
جامعه[7] . نقد فیلم[7] . درباره خودم[5] . شیعیان یمن[3] . اینترنت[3] . امنیت اجتماعی[2] .
بایگانی
نگاهی به گذشته
اوقات
ساعت 11:42 عصر 03/12/1
لینک دوستان

پیاده تا عرش
ولایت عشق
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
رنگارنگه
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رند
حوریب
دست نوشت
سوتک
. : آدم و حوا : .
چفیه
همکلاس
خانم ناظم
فدایی سید علی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
سوزنبان
حزب الله هم الغالبون
دم مسیحائی
منطقه 727
شهید سید محمد شریفی
علوم قرآنی Quranic Sciences
صفحه‏ی بیست و یکم
حقوق زن
حزب اللهی مدرنیته
طعم شیرین دو دقیقه
نقد مَلَس
نسیمی از بهشت ...
14 معصوم
شهدای غریب
..:: کافه دانشجو ::..
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مائده من السماء
و خدایی که در این نزدیکیست
« عـشقی »
طلبه ای طالب یار
شهیدستان

یا سید علی تا فتح قدس و مکه
تارنگاشت های یک زن::antifeminist
دل گویه های یک مجاهد
روزنامه دانشجویی
گنبد افلاک
مدیر پارسی بلاگ
دیدار یار
روایتی دیگر
نسل خمینی
آهستان
بزمانه
حدیث عشق
کامران نجف زاده
خاکریز
جهان آینده
مجاهدین
دنیای راه راه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید - چشم دل

درباره ی هیچ چیز و همه چیز
اکباتان نامه (خودم)
مسیحای من
علوم جهانی
زن نوشت

لوگوی وبلاگ
خواب نوشته - مائدة من السماء
جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن خواب نوشته شنبه 86 شهریور 10  ساعت 3:32 صبح

بعد از تعطیلات عید نوروز ، اولین روز ورود به مدرسه نه چندان قدیمی و کلاس درس و استادو  حضور دوستان کم رنگ شده در ذهن ، روبوسی و احوالپرسی و گرفتن اخبار غیبت صغری، نقل و شیرینی اولین ساعات بازدید خارج از تعطیلات است.

گرفتن عیدی از استاد با اصرار مکرر بچه ها جذابیت افزون دارد ، نفری صد تومان ، یک اسکناس تازه و خشک نتیجه عرق ریزی همکلاسیان و دست توی جیب بردن معلم کلاس ، حالا هم نوبت من بود با خرید کلوچه ایی معده ام را اماده یک سور و سات کنم.

زنگ تفریح پیر زنی چادر سیاه ، خندان وگریان ، داخل کلاس شد ؛ من که هیچ ، همه بر و بچه ها مات و مبهوت ، پلک هم نمی زدند ، خیلی آرام به ته کلاس رسید ، همان جایی که ، کمد قدیمی عهد بوق هنوز خودنمایی می کرد و جایی برای وسایل غیر ضروری و بی خود ما بود ویا گاهی برای شیطنت داخلش قایم می شدیم ، تا بحال از خودم نپرسیدم یک کمد قدیمی تو کلاس ما برای جی؟

روی درب کمد دست می کشید و گریه می کرد شاید خاطره گم شده ایی را جستجو می کند شاید هم ...

بچه ها با چشمانی قلمبه عقب کلاس را دید می زنند ، اینجا یک سمفونی غم است، یک سمفونی سوال؟

 پیرزن ارام ارام پیکر نحیفش را بیرون کلاس میبره ،دیگه صدای کفش پایش که بر سنگهای مرمر سفید سالن می خراشید هم شنیده نمی شود، انگار یک خواب بود وتمام شد ، با صدای (بر پای) مبصر ناخود اگاه پاهایم افکار سنگین را به گوشه ایی میاندازند و ندای استاد مرا به وادی دیگری می کشاند .

روزها میگذرد و شاید من هم فردا به یاد خاطرات پریده ام ،پایم را به سنگفرشهای مرمر سالن بکشانم و نوروزی دیگر سپری کنم و کمد قدیمی ، خاطرات من و امثال من را در شکم خالی اش پر کند ، شاید هم دیگر از کمد قدیمی رنگ و رویی نمانده باشد.  


  نظرات شما  ( )


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ