در کتابهای منطقی قاعده ایی است به نام " سالبه به انتفاء موضوع " با مثالی به توضیح آن می پردازم ،فرض کنید شما دو بچه دارید و هر دو هم مذکرند ، پسرانی رشید که زبانزد عام . خاص اند ، روزی تلفن زنگ می زند و از شما تعیین وقتی برای خواستگاری می خواهد ، حالا علامت تعجبی در کله تان سبز شده ، اما خودتان را به بیراهه می زنید و می گوئید آخر الزمان است و حتما جدیدترین مد روز است . شب خواستگاری آقا پسری شیک پوش با دسته گلی و جعبه شیرینی به همراه پدر و مادرش زنگ منزلتان را می زنند ، بعد از گفتگوهای اولیه ، موقع چایی آوردن ، شما در کمال خونسردی ظاهری و قلبی متلاطم ، بلند صدا میزنید : آقا محمد ، چایی رو بیار . بگذریم شما به دنبال عروس آینده تان هستید و آنها هم چنین ، انتظارها سر رفته ، گاز از بطری نوشابه فوران می کند ، گله خواهی ها بلند میشود ، آغاز دعوای لفظی است که شما بلند می گویید : بابا اشتباهی شده چون من اصلا دختری ندارم.تمام داستان برای همین یک جمله بود که شما می توانستید بگویید : بابا اصلا سالبه به انتفاء موضوعه است ، یعنی اصلا موضوع که همان دختر است وجود خارجی نداشته که شما به خواستگاری آمده اید.
یونس فتوحی بعد از پنجاه سال زندگی مشترک با همسرش ، به دلایل خاصی که قصد توضیح آن نیست عاشق " هستی" دختر تاجری بر شکسته می شود ، تفاوت سنی آنها به پدربزرگ و نوه بیشتر شباهت دارد ، اما امان از عشق که سن و عمر نمی شناسد و بالاخره پای در دره عمیقی میگذارد که هفتاد سال عبادت را به لحظه ایی می فروشد.
و اما چهار سوال پیرامون میوه ممنوعه:
اولا در کجای دین نوشته شده عاشق شدن گناه است ؟ حتما می گویید که فتوحی پیرمرد بود!
ثانیا در کجای دین نوشته شده است که پیرمرد ها حق عاشق شدن ندارند؟ جواب می دهید که فتوحی یک زن داشت !
ثالثا در کجای دین نوشته شده است دو زن داشتن حرام است تا هفتاد سال عبادت را به یکسره پاک کند.
رابعا عجیب آن جاست که حلال خدا را به میوه ممنوعه تشبیه نموده اند که نزدیک شدن آن شیطانی است و در حکم اخراج از بهشت است!
متاسفانه موضوعی که داستان به رزمایش پرداخته است مانند بسیاری از داستان های هم خانواده از جمله عناوین بی موضوع یا به عبارتی دیگر سالبه به انتفاء موضوع است که در مشی صدا و سیما خواسته یا ناخواسته قرار گرفته و منجر به تبلیغی بر علیه دین شده است و اگر در مثال مناقشه نیست لکن وقتی دین را با چشمانی ظاهربین رصد کنیم همانند عمل جناب عمر بن خطاب می شود که ازدواج کوتاه مدت را به دلایل شخصی از دین حذف نمود تا بعد از آن امیر المونین بگویند که اگر چنین نبود حتی یک نفر هم زنا انجام نمی داد.
تحریف دین وقتی رسایه ایی شود و با بهترین وجه ممکن مزین گردد و سپس از سیمایی پخش شود که به عنوان دانشگاه عمومی لقب گرفته ، به جز افسوس چیزی نتوان گفت.
به خاطر داشته باشید مساله مورد بحث از دو جهت قابل بررسی است
1- حرمت عمل ازدواج دوم که در فیلم ، همین موضوع دست مایه قرار گرفته بود
2- نگاه عرفی و مردمی به ازدواج دوم ، که مساله ایی دیگر است و خارج از موضوع مقاله بود.
خوانندگان محترم با نظرات موافق و مخاف خود می توانند آغازگر دو مبحث مجزا با عناوین الف) نقد سریال میوه ممنوعه ب) ازدواج دوم بایدها و نبایدها
به دلخواه موضوعتان را مشخص نمایید تا با اکثریت آراء عنوان پست آینده شود .
|