زندگی نامه آیت الله موسوی همدانی به قلم خودشان
دوران تحصیل
پس از گذراندن دوره ابتدایى، در سال 1363قمرى، تحصیلات علوم حوزوى را در حوزه علمیّه همدان آغاز کردم. درسهاى مقدّمات تا سطح عالى را در خدمت اساتید محترم این حوزه تحصیل کردم و در اواخر، توفیق حضورِ محضرِ مرحوم آیةاللّه العظمى آخوند ملّاعلى معصومى همدانى(ره) را بهدست آوردم. در آن زمان حوزه علمیّه همدان که با همّت آن مرحوم تأسیس شده بود از حوزههاى علمیّه فعّال و پر رونق بود و داراى طلّاب درسخوان و کوشا بود و این بر اثر مراقبت کامل و محبّت و تربیت علمى و اخلاقى آن مرحوم بود که خود یکى از شاگردان و دستپروردههاى ممتاز مرحوم آیةاللّه العظمى حائرى مؤسّس حوزه علمیّه قم و از تربیت شدگان مکتب اخلاقى و تربیتى مرحوم آیةاللّه آقاى حاج میرزا جواد ملکى تبریزى(ره) به شمار مىآمد.
استادان
اینجانب در طول تحصیل در حوزه از اساتید زیادى بهره بردم که نام برخى از آن بزرگواران را در ذیل مىآورم: مرحوم آیةاللّه سلطانى(ره)، مرحوم آیةاللّه مجاهدى(ره)(استاد کفایة الاصول)، مرحوم آیةاللّه العظمى بروجردى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آیةاللّه العظمى امام خمینى(ره) (استاد خارج اصول)، مرحوم آیةاللّه العظمى گلپایگانى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آیةاللّه العظمى محقّق داماد(ره) (استاد خارج فقه و اصول).
دوستان و معاشران
اینجانب در ایّام تحصیل با دوستانى معاشر بودهام که عبارتاند از: آقاى حاج میرزا على آقا عراقچى همدانى، آقاى حاج سیّد هاشم حمیدى همدانى، آقاى حاج شیخ على نیّرى آقاى حاج میرزا على آقا ثابتى، آقاى حاج سیّد جواد علم الهدى، مرحوم آقاى حاج سیّد محمد علمالهدى و... .
عوامل مؤثّر بر گرایش به مسائل سیاسى و اجتماعى
علاوه بر معاشرت با استادان و دوستان و فضاى مناسب حوزه علمیّه قم، دهسال اقامت در تهران (1353 - 1363) و ارتباطِ کارى با جامعه روحانیّت مبارز و حضور در جلسات سیاسى و اجتماعى آنان و استفاده از افکار بلند و روشن آن بزرگان به ویژه شهیدان بزرگوارى چون مطهّرى، بهشتى، مفتّح، باهنر، شاه آبادى و نیز آیةاللّه مهدوى که جلسات پربار و تعیین کنندهاى در جهت هدایت انقلاباسلامى و تنظیم حرکت جامعه و تسریع در روند پیروزى انقلاب زیر نظر امام راحل(ره) داشتند، موجب گرایش و علاقه اینجانب به مسائل سیاسى و اجتماعى گردید.
فعّالیّتهاى علمى
در زمینه تألیفات چندان موفّق نبودهام. ترجمه دو جلد از بحارالانوار و تألیف دو جزوه کوچک به نام مهدى موعود(عج) و رسالت جهانى پیامبر اسلام(ص) از آثار قلمى اینجانب است؛ امّا در زمینه تدریس همواره در حوزه علمیّه همدان از مقدّمات تا سطح (رسائل و مکاسب) و در حوزه قم، شرح لمعه و رسائل و مکاسب را تدریس کردهام. در حال حاضر نیز مشغول تدریس کفایة الاصول در حوزه همدان مىباشم.
فعّالیّتها و مبارزات سیاسى و اجتماعى
قبل از پیروزى انقلاب اسلامى به امور تبلیغ و ترویج دین و ارشاد و هدایت جامعه مخصوصاً در ایّام ماه مبارک رمضان و ماه محرّم و صفر مشغول بودم. در زمان حیات مرحوم آیةاللّه بروجردى(ره) که تبلیغ در ماه مبارک رمضان سال 1339 شمسى به قروه کردستان رفته بودم، پس از پایان ماه عدّهاى از مردم خدمت مرحوم آیةاللّه بروجردى آمدند و بنده را به عنوان روحانى محلّ خواستند و ایشان هم قبول کرد و حقیر را به آن شهر اعزام فرمود. چون شهرستان قروه در آن زمان مرکز فعّالیّت فرقه ضالّه بهائیت بود، مرتّب با مشکلات و مسائل اجتماعى حادّى روبهرو مىشدیم. پس از رحلت آن مرجع بزرگ و آغاز نهضت اسلامى ملت ایران به رهبرى امام راحل(ره)، وظایف دیگرى احساس شد. مبارزه آشکار با رژیم باحادثه مدرسه فیضیّه - که حقیر در آن حضور داشتم و شاهد قضایا بودم و حتى در معرض خطر نیز قرار گرفتم - آغاز شد. پس از بازگشت به قروه و شرح جریان قم و حادثه فیضیّه و توزیع اعلامیّههاى فراوانى که با خود برده بودم، با تهدید ساواک کردستان روبهرو شدم و به مرکز ساواک سنندج احضار شدم و با تعهّد و شنیدن سخنان رئیس آن مرکز از آنجا خارج شدم و چون اوّل کار بود، دستگیرى و شدّت عمل بیشتر را مصلحت ندانستند. در سال 1342شمسى به قم بازگشتم و از محضر بزرگان مستفید و ضمناً در ایّام تعطیلى حوزه از سوى بیت حضرت امام(ره) و به پیشنهاد مرحوم آیةاللّه اشراقى (داماد امام) در شهر نراق مشغول امور تبلیغى شدم که - بحمداللّه - ثمرات خوبى داشت. در سال 1352 یا 1353شمسى به دعوت هیئت امناى مسجد فرشته تهران و ترغیب بعضى از دوستان به تهران رفتم و تا سال 1363شمسى در همان مسجد مشغول انجام وظیفه بودم. در مدّت ده سال حضور در آنجا علاوه بر برنامههاى متنوّعى که در مسجد داشتم، با عالمان و بزرگان دیگر و جامعه روحانیّت مبارز همکارى و ارتباط داشتم و در اکثر جلساتى که براى تنظیم برنامه مبارزاتى در مقاطع مختلف تشکیل مىشد - چه در مرکز جامعه روحانیّت و چه در مناطق دیگر تهران - شرکت داشتم و در زمان اوجگیرى مبارزات در سال 1356 و 1357شمسى که درگیرى شدیدى بود و از سوى رژیم شاه دستور داده شد که از پذیرش مجروحان در مراکز درمانى خوددارى شود، نقاط مختلفى از منازل مردم مهیّاى پذیرش مجروحان شده بود، اینجانب نیز منزل خود را که محلّ سکونت خودم بود، تخلیه کردم و با تهیّه تختخواب و وسایل و لوازم کمکهاى اوّلیّه در اختیار آسیب دیدگان قرار دادم. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى حضور در اقامتگاه امام(ره)، مأموریّت حضور در کاخ نیاوران و استقرار در آنجا به اینجانب واگذار شد. تشکیل کمیته در مسجد فرشته براى حفاظت و حراست و تأمین امنیّت در محدوده کمیته و حفاظت از منازل طاغوتیان فرارى و کمک به تمرکز و نظم کمیتهها و راهاندازى و ساماندهى کلانترىهاى اطراف از دیگر فعّالیّتهاى اینجانب بود. مدّت دو سال در دیوان عدالت ادارى مشغول انجام وظیفه بودم. پس از آن براى پىگیرى «فرمان هشت مادهاى» حضرت امام(ره)، به آذربایجانغربى اعزام شدم. امامت جمعه و نمایندگى حضرت امام(ره) در استان همدان به تقاضا و پىگیرى مردم شریف همدان و با حکم مبارک حضرت امام(ره) در سال 1363 شمسى از دیگر مسئولیّتهاى اینجانب بود.
دوران دفاع مقدّس و جنگ تحمیلى
تأثیر حضور روحانیّت و عالمان و طلّاب در تقویت و حفظ روحیّه رزمندگان و تبیین جاىگاه ارزشى جهاد و دفاع از انقلاب و نظام اسلامى و ارزش شهادت و مقام رفیع شهید از مطالب روشن و بدیهى است، بهطورى که اکثر اوقات، خود آقایان روحانى تحت تأثیر روحیّه بالاى این جوانان عزیز و بسیجیان عاشقِ شهادت و پاکبازان مخلص قرار گرفته، تحوّلى در درون آنان بهوجود مىآمد. حقیر هم طبق وظیفه اسلامى و روحانیّتى خود، بارها در آن جبهههاى مقدّس حضور یافتم و خاطرات فراوان و شیرینى از آن دوران عشق و ایثار دارم که براى اختصار تنها به یک مورد اشاره مىنمایم. در سال 1360شمسى از تهران به همراه برادران مسجد با مقدارى از کمکهاى مردمى به سوى جبهههاى جنوب و خوزستان رفتیم. بر چهره نورانى و پر از معنویّت و خلوص رزمندگان اسلام بوسه زده، دقایقى در هر سنگر توقّف کردیم و هدایا را تقدیم نمودیم و به پادگان شهید بهشتى اهواز بازگشتیم و شب را در آن پادگان ماندیم. اوّل مغرب، نماز جماعت، با شکوه و معنویّت خاصّى اقامه شد و پس از آن براى حاضران سخنرانى کردم. پس از خوردن شام خوابیدم و سحرگاه وقتى که از خواب برخاستم، گوشم با صداى مناجات و راز و نیازى عاشقانه رزمندگان اسلام مرا به خود جذب کرد. وقتى دقّت کردم، دیدم در جاىجاى محوّطه وسیع پادگان این جوانان کم سنّ و سال با خداى خود خلوت نموده، مشغول تهجّد و دعا هستند. از این حالت روحانى و معنوى چنان لذّت بردم که لحظاتى فقط به این منظره زیبا خیره شده، از اخلاص این عاشقان و شب زندهداران در خود احساس انفعال شدیدى کردم. پس از شرکت در مراسم صبحگاهى از این مجاهدان خداحافظى کرده، از پادگان خارج شدیم. دیدم بیرون پادگان عدّهاى زن و مرد براى ملاقات فرزندان خود آمده بودند. در این بین خانمى آمد و سلام کرد و گفت: من آمدهام پسرم را ببینم، امّا پسرم نمىآید تا او را ببینم. سپس گفت: چون چشم پسرم خیلى ضعیف است، مىخواهم خواهش کنم او را به کارى که مناسب با چشمش باشد، بگمارند. سرانجام پس از پىگیرى زیاد پسر او را پیدا کردم. او نوجوانى پانزده یا شانزده ساله بود و عینک پرموجى به چشم داشت؛ معلوم بود که چشم او خیلى ضعیف است. وقتى نزد مادرش آمد، مادر او را به گرمى در آغوش کشید. به او گفتم: «چرا نمىآمدى تا مادرى را که از راه بسیار دور آمده است، ببینى؟» گفت: «مىترسیدم اگر مادرم مرا ببیند، با خود ببرد و من نمىخواهم بروم».
نمایندگى در مجلس خبرگان
در انتخابات دوره دوم مجلس خبرگان رهبرى به عنوان نمایندگى استان همدان برگزیده شدم. از تصمیمات مهم و سرنوشتساز مجلس خبرگان تعیین و تفویض ولایت امر و مسئولیّت رهبرى و زعامت جامعهاسلامى به حضرت آیةاللّه خامنهاى - أعزّه و أیّده اللّه بعزّته و قدرته و أظهرهُ اللّه على أعدائه أعداء الإسلام - بود و این فطانت به عنایت و هدایت الهى بود. حضرت امام راحل(ره) هم با اشارتى که در زمان حیات پربرکت خود به شایستگى و مزایاى خاصّ معظّمٌله داشتند، راهنماى خبرگان رهبرى در این تصمیم سرنوشتساز بود و اینانتخاب، به لطف الهى تمامى افکار و آرزوهاى دشمنان و رؤیاهاى شیطانى آنان را نقش بر آب کرد و همانند تعیین امیرمؤمنان على(ع) بهوسیله خود رسول اللّه(ص) براى زعامت و ولایت بر مسلمانان بود و با این کار، تشویشها و اضطرابها که بهصورت شبه هولناکى درآمده بود، خاتمه یافت. مسئله دیگرى که آن هم به نوبه خود تصمیمى مهم و سرنوشت ساز بود، تجدید نظر در مرجع تشخیص صلاحیّت نامزدهاى خبرگان بود که با تصویب و آراى قاطع خبرگان رهبرى پس از بحث و تبادل نظر صورت گرفت و این مهم به شوراى محترم نگهبان محوّل شد که در این مسئله سرنوشتساز هم تشویش و اضطرابى که از احتمال اشتباه و خطا و تحریف و تزیین باطل و تضعیف حق وجود داشت، مرتفع گردید و راه نفوذ فاقدان شرایط مسدود شد.
|