سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

کل بازدیدها:----169073---
بازدید امروز: ----4-----
بازدید دیروز: ----13-----

درباره خودم
نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
بلال در دایرة المعارف اسلامی به موذن پیامبر معنی شده است ، او بزرگ مردی است که تاریخ نه زبان توصیفش را می داند ونه می تواند بگوید . بلال صدای اسلام بود در اتصال نیایش بنده بر مدار پرستش و تواضع ؛ او رعد آسمان دلها بود در اوقات صلاة . واینک 1400 سال و اندی از حیاة آن یاور دلیل کائنات می گذرد و صدای دخت نبی اکرم بر فضای مدینه می پیچد که فرمود :بلال بار دگر یاد رسوا خدا را تداعی کن . و من مفتخرم که هم نام اویم و اسمم بر مسمی سایه افکنده تا همچون او مبلغی بر مذهب خویش باشم . خانوادگی ام الفت و از دیار دارالمجاهدین همدانم ، شهرم را دوست دارم و در آبادی اش کوشا هستم. ایام تحصیل کلاسیک را به ترتیب در تهران ، اصفهان و همدان گذراندم و بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک ، همزمان در دانشگاه اراک رشته کشاورزی و حوزه علمیه قم پذیرفته شدم و باتوکل بر حضرت دوست قدم در راه سربازی آخرین حجت خدا گذاشتم تا علوم دینی را بشناسم و دیگران را نیز در حد توان سیراب کنم ، انشاء الله و هم اکنون بعد از هفت سال حضور در قم المقدسه مشغول تحصیل در پایه هشتم هستم.
درباره وب نوشت
نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
چشمانم فغان می کشد و صدای حنجره ام به جایی نمیرسد ، دلم از بیعدالتی ها خون است و پایم خسته از مبارزه بی امان ، وقتی می توانم آسوده خاطر بمانم که با چرخش سرم جز آرامش انسانها چیزی نبینم ، فلسفه زندگانی ام را بر پایه لذت خواهی بنا داده ام که به لذت نخواهم رسید مگر با سعادت تک تک افراد بشر که آن نیز میسر نخواهد شد مگر به پیچش ذکر الله در برّ و بحر جهان که (الا به ذکر الله تطمئن القلوب ) مائده نقد و تشکر است از خودم و عملکرد جامعه و هر آنچه مفید در ره عشق نامندش ، مینویسم تا آه درونم را بر همگان بنمایانم و شور وجودیم را بر دنیا بتابانم و بر هدفم استوار تا آن نور سبز منتظَر چهره بر عالمیان بگشاید . مائدة من السماء را منبری مجازی در دهکده مجازی میدانم و میکوشم تا مبلغ احسنی باشم . و اگر از چگونگی نام نهادن مائدة من السماء بر وب نوشتم بپرسی، گویم که تفال بر کتاب الهی زدم و آیه ذیل به ارمغان وارد شد : ((اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء )) مائده /114
فهرست موضوعی
جامعه[7] . نقد فیلم[7] . درباره خودم[5] . شیعیان یمن[3] . اینترنت[3] . امنیت اجتماعی[2] .
بایگانی
نگاهی به گذشته
اوقات
ساعت 12:11 عصر 103/1/10
لینک دوستان

پیاده تا عرش
ولایت عشق
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
رنگارنگه
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رند
حوریب
دست نوشت
سوتک
. : آدم و حوا : .
چفیه
همکلاس
خانم ناظم
فدایی سید علی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
سوزنبان
حزب الله هم الغالبون
دم مسیحائی
منطقه 727
شهید سید محمد شریفی
علوم قرآنی Quranic Sciences
صفحه‏ی بیست و یکم
حقوق زن
حزب اللهی مدرنیته
طعم شیرین دو دقیقه
نقد مَلَس
نسیمی از بهشت ...
14 معصوم
شهدای غریب
..:: کافه دانشجو ::..
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مائده من السماء
و خدایی که در این نزدیکیست
« عـشقی »
طلبه ای طالب یار
شهیدستان

یا سید علی تا فتح قدس و مکه
تارنگاشت های یک زن::antifeminist
دل گویه های یک مجاهد
روزنامه دانشجویی
گنبد افلاک
مدیر پارسی بلاگ
دیدار یار
روایتی دیگر
نسل خمینی
آهستان
بزمانه
حدیث عشق
کامران نجف زاده
خاکریز
جهان آینده
مجاهدین
دنیای راه راه
هر کی به هر جا رسید با دلش رسید - چشم دل

درباره ی هیچ چیز و همه چیز
اکباتان نامه (خودم)
مسیحای من
علوم جهانی
زن نوشت

لوگوی وبلاگ
نگاهی به گذشته - مائدة من السماء
جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن اولین خواستگاری دوشنبه 86 مهر 2  ساعت 11:27 صبح

ساعت 30/8 شب هفتم ماه مبارک رمضان ، انگشت سبابه مادرم زنگ طبقه دوم را به عقب هل می دهد ؛ صدای زنگ در تاریکی شب چون رعدی ، برق حواسم را می گیرد.

-          بله

-          سلام علیکم ، الفت هستم

-          بفرمایید

و بالاخره درب باز می شود ، تا من و مادرم برای اولین خواستگاری وارد خانه شویم ، خانه ایی که حاصل جستجوهای مادر بزرگوارم بود تا بالاخره فردی مورد پسند ایشان و مطابق خواسته ما نتیجه اش باشد.

مادر زن آینده مان از پله ها پایین می آید و با نگاهی داماد آینده اش را بدرقه می کند ، به اصرارشان جلوتر از ایشان پله های پیچ در پیچ خانه را می پیچیم ، تا به درب ورودی میرسیم ، دست چپ اتاق پذیرایی است ، مادر زن آینده مان جنب مادر نشسته و من تنها دیوار و سقف را متراژ میکنم و سرانجام دستور ریختن چای داده می شود ، صدای استکانها فضای خانه را آهنگ می بخشد و من نگران ریختن چای بر شلوار قهوه ایی اتو کشیده ام میباشم ، شاید از نایاب دامادهایی ام که حاضر به پوشیدن کت و شلوار نمی شوم ، تا چشمان عروس هر آنچه را که هستم ببیند ، نه چون میوه های براق نورانی به لامپ های هزار میوه فروشی ها در پی تدلیس مشتریان باشم.

عروس، چای گرفته شده را بدون قند تمام می کند و مادرشان مجبور به تکمیل نمودن کار دختر است و حالا من چون صاعقه ایی ، قندان را از روی میز بر میدارم و به دیگران تعارف می کنم، ساعت بی زبانم د رهمان حین خودش را به زمین می اندازد تا نگاه همگان را به من جلب کند ، چرایی اش را نمیدانم ، شاید جاذبه ام اضافه بر زمین شده تا با قوت حاصله ، قندی بر دلشان آب کند ؛

مادر زن جلویم ایستاده و میوه تعارف می کند

-          بفرمایید

-          دست شما درد نکند

چوب گلابی بر دستانم میماند و اثری از خودش نیست ، او نیز به همان دلیل ساعت ، نقش زمین شد تا این بار نگاه ها متوجه مادرزن آینده باشد که گفت : یکی دیگه بر دارید ، اون کثیف شد . و من یه بچه خاکی مثبت : نه خواهش می کنم ، همین را میل می کنم و از خیار و موز و گلابی همان گلابی افتاده بر فرش را خوردم.

جلسه بدون صحبت طرفین تمام می شود تا فردا با اجازه پدر عروس بتوانیم به تبادل نظرات بپردازیم.

 ساعت سه روز پنجشنبه ، زبان روزه شروع به صحبت کردیم و 5/1 ساعت هر آنچه در چنته ذهن بود بر دایره مقیاس گذاشتیم

-   پرسیدم  : خودتان را معرفی کنید؟

-   پرسید    : هدف شما از ازدواج چیست ؟

-   پرسیدم  : درباره مارمولک نظرتان چیست؟

-   پرسید    : مادیات در دیدگاهتان چه جایگاهی دارند ؟

-   پرسیدم  : من به کوهنوردی علاقه دارم ، شما چطور ؟

-   پرسید    : نظرتان درباره کار بانوان خارج از خانه چیست ؟

با خودم فکر می کردم پیدا کردن شخصی با چنین شرایطی که من در نظر گرفتم باید کار حضرت فیل باشد اما نمی دانستم نظرم در مورد اولین خواستگاری به این راحتی مثبت میشود ؛

شنبه، سر میز افطار ، مادرم گفت : جواب دختر منفی بوده!؟

تازه فهمیدم زندگی با یک طلبه ، خارج از سوال و جوابهای ذهنی چقدر می تواند سخت باشد! که حتی تفکر همسان طرفین نیز نتوانسته نقطه قوتی محسوب شود.

شاید نزول جامعه از معنویات و صعود به قله مادیات ، گرد و غباری است که بر چهره همه مذهبی و غیر آن پاشیده شده و از این میان طلبه ها که سعی بر تعویض عینک و شستن چشمان را دارند باید راهی پر از دست انداز را بپیمایند و عجیب کار اینجاست که دخترکان و پسرکان الان ، حاصل همان نسل جنگ و جهاد و عشق و شهادتند ،که (بله ) را به مهریه چفیه ایی و بوی خوش شلمچه و طلاعیه و مجنون گفتند!

گر دست دهد خاک کف پای نگارم

به لوح بصر خط غباری نگارم 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن نیم نگاهی در پوشش اعراب چهارشنبه 86 شهریور 28  ساعت 9:0 عصر

چند سالی است که حضور اعراب در ایران بالخصوص در شهرهای تهران ، قم و مشهد رنگ گرم تری به خود گرفته است ؛ اگر مسافرتی به قم در فصول گرم نموده باشید با پیاده شدن از پایانه مسافربری تا خانه های اجاره ایی اطراف حرم و گپ و گفتگوهای عربهای نشته در میدان آستانه دیدگانت را مجذوب خود مینماید و حال و هوای سفری متفات را ایجاد می کنند.

فرق عمده عربهای قم و مشهد در ملیت آنها محسوب می شود ، مسافران عرب قم اغلب عراقی اند که با داشتن هیکلهای تنومند و پوشیدن دشداشه هایی تیره رنگ به راحتی قابل ممیزند، پوشش اغلب زنهای عراقی چادری است مانند چادر های ایرانی با این تفاوت که از طرفین چادر جای یدی در نظر گرفته شده است در دست و صورت بعضی از آنها که احتمالاپایبندی بیشتری به سنن خود دارند خالکوبی های متفاوتی را مشاهده میکنی، استعمال عطرهای مخصوصی که بنا بر سلایق ایرانیان مشمئز کننده محسوب می شود از دیگر خصوصیت آنهاشمرده می شود .

در تهران، شهر ری مهمترین اجتماع عربها برای زیارت شاه عبد العظیم می باشد که جز مسیر عبوری قصد ماندن در آن دیار ندارند.

عرب های زائر مشهد مقدس که تصمیم به ماندن حدودی یک ماهه دارند معمولا از کشور های اطراف خلیج فارس ، چون بحرین ، عربستان اند؛ مهمترین خصوصیات انها پوشیدن دشداشه هایی زیبا ، سفید و اتو کشیده ایی است که با چفیه ایی عربی یا سفید بر سرشان لباس کاملی را تشکیل می دهند؛ نسوان آنها چادر عربی متفاوتی از چادر های عراقی بر سر دارند که الگوی چادر های ملی ما محسوب می شوند که با زدن روپوشی بر صورت به حجابی به نام حجاب زینبی (س) معروف شده است .

اعراب کشور های سوریه و لبنان که بسیار محدود و شاید به ندرت در میان مسافران دیده میشوند ویژگی های دیگری را دارا میباشند، دشداشه و چادر های آنان به حکم استعمار فرانسه مانند هم سو شدن زبانشان به لغات فرانسوی به یغما رفته است ، مردانشان مانند اروپاییان لباس میپوشند و زنان نیز به سه شکل کلی دیده میشوند :بانوان شیعی که با حجابی کامل متشکل از روسری و مانتویی بلند تا ساق پا هستند، بعضی از زنان اهل تسنن که حجاب صورت را به تماما مراعات میکنند و با بلوز و شلوار یا دامن در رفت و امدند و زنان مسیحی که بدون حجاب و مانند اروپاییان سیر میکنند ، چادر در فرهنگ سوری معنایی ندارد و اگر بعضی بسیار مقید باشند ، از روسری بزرگی استفاده میکنند که تا کمر گاهشان را بپوشاند.

 و اما عربهای ایرانی مقیم جنوب ، با تداخل لباس عربی و بومی ایرانی شکل دیگری از پوشش را پدیدار ساخته اند.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   بلال الفت  

عنوان متن آداب سخن گفتن و غذا خوردن پنج شنبه 86 شهریور 22  ساعت 10:0 عصر

آداب سخن گفتن و غذا خوردن

 

آداب غذا خوردن

1.       شستن دست و دهان و بینی قبل از غذا

2.       به ران چپ نشستن

3.       غذا را در ابتدا میزبان شروع نماید

4.       بسم الله گفتن در ابتدا

5.       دهان را زیاد باز نکند

6.       طعام کوچک بردارد

7.       اگر طعام خوش آب رنگی در سفره بود بر آن حرص نورزد

8.       خوردن آنچه در جلویش است

9.       به غذای دیگران نگاه نکند

10.   طعام را کاملا بجود

11.   استخوانی که بر دهان می نهد بر نان و سفره نگذارد

12.   غذا را طوری بخورد که اگر از آن باقی ماند دیگران از خوردن آن ناخوشایند نباشند

13.   اگر در هان موی یا استخوانی بود ، چنان خارج اش سازد که کسی پی نبرد

14.   پیش از دیگران دست از لقمه نکشد

15.   خوردن غذا را طولانی نماید تا با دیگران دست از غذا بکشد

16.   اگر به زبان خلال می کند ،آن را بخورد

17.   اگر به شیئ خلال می کند آن را چنان خارج کند که کسی نبیند

18.   اگر در میان جمع بود بر خلال کردن صبر نماید

19.   در انتها شکر و سپاس خدای را گفتن

 

آداب سخن گفتن

  1. سخن بسیار نگفتن
  2. سخن دیگران را به سخن خود قطع نکند
  3. اگر از حکایتی آگاه است ، به دانستن آن سخن نگوید تا حکایت حاکی تمام شود
  4. اگر سوالی از جماعتی پرسیده شد ، بر جواب دادن آن سبقت نگیرد
  5. اگر سوالی از غیر او پرسیدند ، آن را پاسخ نگوید
  6. اگر جوابی میداند که بهتر از جواب دهنده است ، صبر کند تا پاسخ آن تمام شود
  7. اگر سخنی ازاو پوشیده داشته شده، در آن جستجو نکند
  8. با بزرگتر از خود ، سخن با کنایه نگوید
  9. وقت صحبت با بزرگتر از خود ،صوتش را نه بالا برد و نه پایین
  10. اگر درک سخن او دشوار است بواسطه مثال های مختلف سهلش کند
  11. اگر کسی با او سخن میگوید به جواب مشغول نشود مگر به اتمام سخن
  12. عدم گفتن سخنان تکراری در کلام
  13. عدم به کار گیری الفاظ زشت . فحش
  14. در هر مجلسی سخن مناسب آن بگوید
  15. اگر در مخاصمه حق با طرف مقابل بود ، به راحتی قبول کند
  16. کسی که فهمش به سخنان دشوار و پیچیده نمی آید اینگونه با او همکلام نشود
  17. در سخن از غیبت ، بهتان و دروغ اجتناب کند
  18. در پیش بزرگان ابتدا سخن به نیکی آغاز کند
  19. در راست و دروغ بودن سخن با بزرگان و سفیهان لجاجت نورزد

 

از حکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق زیاد است ؟ گفت : که مرا دو گوش داده اند و یک زبان *

------------------------------

برگرفته شده از احادیث و نوشتار خواجه نصیر الدین طوسی


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ